فصل اول: ترس
ترس پدیده ای همه جایی است و در معامله گری به همراه برادرش که طمع است دو تا از مهمترین احساساتی هستند که ما را دربر می گیرند و باعث می شوند که ما کل پدیده معامله گری را آنطور که می خواهیم نتوانیم به ثمر برسانیم. ترس چیست و ما از چه چیز می ترسیم؟ ما از همه چیز عموماً می ترسیم چه مسائل کوچک و چه بسیار بزرگ، فکر می کنیم تمام دنیا به زمین خواهد آمد و از نظر مالی در مارکت ورشکست خواهیم شد. ما از شکست می ترسیم و حتی از موفقیت می ترسیم. ما می ترسیم که تصمیم اشتباهی بگیریم و حتی اگر تصمیم درستی هم بگیریم در ترس و نگرانی هستیم. ما از ناشناخته ها می ترسیم ولی در حقیقت همه چیز معامله گری ناشناخته است، برای اینکه آینده مارکت قابل پیش بینی نیست.
ما از خبر می ترسیم و در عین حال از بی خبری هم می ترسیم. ما از شکست و ضرر واهمه داریم و می ترسیم اگر به ضرر برسیم دوستانمان، رئیسمان، همسرمان، فرزندانمان، خانواده مان و مهم تر از همه اعتماد به نفس خودمان را از دست بدهیم. به طور خلاصه ما از ترس هم می ترسیم و از اینکه می ترسیم هم می ترسیم. ترس یک احساس فلج کننده قوی است و ما با کمک اون سعی می کنیم با چیزی که از آن می ترسیم مواجه نشیم و وقتی با آن مواجه نمی شویم و به جنگش نمی رویم که رفعش کنیم، یکسری خیال پردازی می کنیم که اغلبش خیال پردازی منفی است که بیشتر ما را فلج می کند و روی سیکل معیوب می افتیم. به این ترتیب اراده ما نسبت به کاری که می خواستیم انجام بدهیم ضعیف و ضعیف تر می شود و به اصطلاح ترس خود را به صورت خودکار افزایش می دهد. این مثل آتشی است که در ما آغاز و گسترش پیدا کرده و دامنه خودش را با افکار منفی افزایش می دهد. به این ترتیب وقتی ما دچار ترس می شویم خودمان را کنار می کشیم، اعتمادمان را از دست می دهیم و در چرخه معیوبی وارد می شویم که پایانی ندارد و در آن غرق میشویم.
ترس از آینده
ترس مربوط به انجام چیزی درآینده است و ما از گذشته نمی ترسیم چون دیگر تمام شده وما کنترلی روی وقایع آن نداریم. ممکن است از گذشته شرم داشته باشیم، یا پشیمان باشیم، یا احساس خوبی نداشته باشیم، ولی از گذشته ترس نداریم. اگر ما ازگذشته نگرانیم، به خاطر اشتباهاتمان و تبعات آن ها درزمان آینده است. پس ترسی که ما در حال حاضر داریم ترس از آینده است، چون ما نمی دانیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. در حال حاضر هیچ ترسی وجود ندارد و ما می توانیم هر چیزی را تحت کنترل خودمان در بیاوریم. این لحظه، لحظه تصمیم گیری درست و اجرای درست است و روی آن کنترل داریم. ولی نه روی گذشته کنترل داریم و نه روی آینده. پس اگرما از آینده می ترسیم، علت آن ترس از اتفاق بدی است که ممکن است پیش بیاید در صورتیکه هنوزاتفاق نیفتاده، مثلا ممکن است ضرر کنیم یا ورشکست بشویم. ما نمی توانیم آینده را همین الان با اعتماد صد در صد پیش بینی کنیم. تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که تصمیماتی بگیریم که عواقبش و اثری که می تواند روی ما بگذارد در آینده کم باشد و خیلی منفی نباشد. مثلاً اگر بیمه پزشکی نداریم و از مریضی می ترسیم، بیمه پزشکی بگیریم و اگر مریض شدیم می دانیم که بیمه داریم و دکتر و جراح و … می توانند به ما برسند. پس این یک کار عاقلانه است که در این لحظه انجام می دهیم برای اینکه نگرانی ما را در مورد آینده برطرف کند. خیلی از اتفاق ها در آینده غیرقابل پیش بینی است و ما نمی توانیم کنترلشان کنیم و به عنوان یک معامله گر فقط باید سعی کنیم ریسک اتفاقاتی را که بعدا می خواهد اتفاق بیفتد را از قبل پیش بینی کنیم و مضرات آنها را به حداقل برسانیم. ما در مورد آینده فقط احتمالات را می بینیم و نمی توانیم با قاطعیتبگوییم که چه اتفاقی خواهد افتاد و از روی همین احتمالات هست که ما می توانیم طوری برنامه ریزی کنیم که در آینده حتی برای بدترین ها آماده باشیم. بعضی افراد بخاطر اینکه نمی توانند آینده را صد در صد پیش بینی کنند، دچار وحشت می شوند. این نحوه دید آن ها نسبت به آینده است که باعث وحشت می شود وگرنه خیلی از چیزها را می شود از قبل پیش بینی کرد و با بررسی احتمالات منفی و مثبت، برای هر پیامدی آماده شد.
حق انتخاب: ترس یا هیجان
خیلی جالب است که بدانید وقتی ما دچار هیجان می شویم و یا می ترسیم، در هر دو حالت هورمون آدرنالین که یک محرک برای دفاع بدن هست در خون ما بالا می رود. این هجوم هورمون آدرنالین که به ما حالت دفاعی میدهد بین دو حالت ترس و هیجان مشترک است. اینکه کدام یک از این دو حالت در ما ظهور کند، بستگی به این دارد که ما با چه دیدگاهی به معامله گری نگاه می کنیم. اگر ما به دید تفریح به آن نگاه کرده و از اینکه در آمد خوبی داشته باشیم و پول زیادی به دست بیاوریم از معامله گری لذت میبریم، دچار هیجان زده گی میشویم. در مقابل اگر دید ما نسبت به معامله گری یک دید منفی است و آن را کاری سخت و مشقت بار میپنداریم، از معامله گری دچار ترس میشویم.
لذا بروز این دو حالت هیجان و یا ترس از انجام کار، بستگی به دیدگاه ذهنی ما نسبت به آن قضیه دارد. اگر از قبل دید مثبتی نسبت به معامله گری در ذهن خود ساخته باشیم، با اشتیاق و هیجان به انجام آن میپردازیم. از طرفی اگر از قبل با دید منفی و نگران کننده ای نسبت به خطر ضرر وارد معامله گری شویم، دچار حالت ترس خواهیم شد. همچنین ارزش های فکری وطرز فکرمان به ما شخصیت یک انسان محتاط و یا انسان با ریسک پذیری بالا را میدهد. فرد با شخصیت محتاط می خواهد سرمایه خود را حفظ کرده واز ریسک پرهیزمیکند و از قبول ریسک در معامله گری دچار ترس میگردد. این نقطه مقابل فردی است که ریسک پذیری بالایی داشته و می خواهد سرمایه خود را به سرعت رشد دهد و از این کارلذت میبرد.
همچنین دیدگاه ما نسبت به اینکه دچار اشتباه نگردیده و حتماً برنده از آن کار در بیاییم در ایجاد احساسات منفی و مثبت در ما دخیل هستند. آیا شما میخواهید هیچوقت در معامله گری بازنده نباشید که دیگران تصور کنند شما اشتباه کردید و یا اینکه برایتان مهم نیست دیگران چه تصوری دارند و فقط می خواهید پول دربیاورید؟ برای اینکه همیشه در سیستم معامله گری ضررهست ولی اگربه این ضررها به دید شخصی نگاه کنید و با دید یک شخص بازنده بخواهید جلوی ضررسیستم را بگیرید، هیچوقت موفق نمی شوید. هدف اصلی ما باید این باشد که پول در بیاوریم و لذا باید ضررهای کوچک بدهیم تا سودهای بالا ببریم و دراین حالت است که سودهای بالا، ضررهای کوچک را می پوشانند و ما موفق می شویم. لذا اینطور نیست که تصور کنید که حاصل یک معامله به دلیل تصمیمم درست و یا غلط شماست. این بازار است که پاسخ می دهد نه اینکه شخصیت ما جواب یک معامله را تعیین کند.
لذا زیر ساختار ذهنیمان، به ما حق انتخاب بین این دو حالت هیجان و ترس را میدهد. بعضی از معامله گران بعد از اینکه وارد بازار می شوند، اول دچار ترس می شوند و بعد دچار هیجان می شوند و بین این دو حالت می چرخند تا اینکه حالت ترس آن ها را خسته می کند. وقتی که هفته تمام می شود، آنها حسابی خسته اند چون لذت نبرده اند و دچار استرس بین هیجان و ترس بوده اند و انرژی آن ها حسابی تخلیه شده است. بعضی ها هم هنوز که وارد معامله گری نشده اند از ابتدا می ترسند و اصلاً نمی توانند حالت هیجان مثبت را در خود ایجاد کنند.
مقایسه دو معامله گر
دراینجا برای درک بیشتر مشکل ترس به مقایسه دومعامله گرمیپردازیم.
اولی معامله گر خیلی با هوشی است و سیستم معامله گری دارد که تریدها را در جهت روند بازار دو سه روز نگه می دارد و خیلی در پید کردن نقاط برگشت استاد است. او پیشنهادهای خودش را در گروهی که دارد به بقیه ارائه می دهد و همه از ان استفاده می برند وخیلی ها با سیگنال های او پولدار شده اند. ولی این معامله گروقتی تریدهای خودش را باز می کند، به محض اینکه به کمی سود می رسد دچار شک می شود، عرق می کند و نمی خواهد این مقدار سود کم به دست آورده را از دست بدهد. لذا اکثرتریدهایش را وقتی هنوز به هدف نرسیده، برخلاف آنچه که در سیستمش هست زودتر با سود کم می بندد. در صورتیکه معامله گرهایی که سیگنال او را دریافت می کنند، منتظر می مانند و بعد از چند روز که به هدف می رسنند، با پول زیادی تریدهایشان بسته می شود. ذهن این معامله گر به او می گوید که باید به سیستم خود که بازدهی عملی بالایی داشته پایبند باشد. ولی بعد از باز کردن معامله، یک ترس ناخودآگاه به او دست می دهد و باعث می شود که نتواند به سیستم اش پایبند باشد و تمام پتانسیل او و سود کامل او در عصر ترس از بین میرود. این معامله گردریک سیکل خوف و رجا گیر کرده و از یک طرف می داند که باید با امیدواری سیستم خود را دنبال کند ولی ترس نمی گذارد آن چیزی را که دوست دارد در عمل به اجرا بگذارد. بسیاری از معامله گران این مشکل را داشته و از آن رنج می برند زیرا که همه شنیده اند که میگویند ضررت را به سرعت کم کن و به سود ت اجازه بده تا رشد پیدا کند. پس مشکل چیست که ما نمی توانیم آن را انجام بدهیم؟ برای اینکه ما می دانیم و می خواهیم آن را انجام بدهیم ولی ترس می آید و نمی گذارد ما آن را درست به اجرا بگذاریم ومعمولا لج کرده و ضد آن عمل می کنیم.
مثال دیگر، معامله گری است که این مشکل دوگانگی را نداشته و در خوف و رجا نیست. او هر روز کار خودش را با ذهن کاملاً باز وسر زنده شروع می کند. چیزی که می تواند برای بعضی ها خیلی ترسناک باشد، برای او عادی است و از این حالت تیز هوشی که درحس ترس به اودست می دهد برای حضور در روی صحنه در زمان حال استفاده میکند. مثل کسی که می خواهد به شکار برود و هیجان و امید دارد که که با دست پر برگردد. یا مثل کسی که میخواهد هدیه ای دریافت کند و نمی داند که چه چیزی می خواهند به او هدیه بدهند ولی میداند که که در بسته هدیه چیزی هست واو باید فقط آن را باز کند.
مثال دیگر معامله گری است که این مشکل دوگانگی را نداشته و در خوف و رجا نیست. او هر روز کار خودش را با ذهن کاملاً باز وسر زنده شروع می کند. چیزی که می تواند برای بعضی ها خیلی ترسناک باشد، برای او عادی است و از این حالت تیز هوشی که زمان ترس به اودست می دهد برای حضور در زمان حال درصحنه استفاده میکند. مثل کسی که می خواهد به شکار برود و هیجان و امید دارد که که با دست پر برگردد. یا مثل کسی که میخواهد هدیه ای دریافت کند و نمی داند که چه چیزی می خواهند به او هدیه بدهند ولی میداند که که در بسته هدیه چیزی هست واو فقط باید آنرا باز کند. این معامله گردر حال رانندگی وبرای رسیدن سرکار، هیچ ایده ای ندارد که آن روز مارکت چه چیزی برایش می آورد و چه چیزی درانتظارش است، چون می تواند هر اتفاقی بیفتد. ولی این معامله گر توی ذهن خودش انتظار دارد مارکت یک سود بسیار خوبی را برایش به ارمغان بیاورد و میداند که تنها باید زمانش برسد تا مثل یک هدیه آنرا بازکند. او امیدواراست که اگر بزرگترین سود سال را به دست نیاورد، می تواند سود متوسط را به دست بیاورد و از صحنه امروز بازار با دست پر برگردد. این طرز تفکر به او یک حس مثبت می دهد و برای او هیجان انگیز است که امروز را هم میتواند به عنوان یک فرصت برای ثروتمند شدن استفاده کند.
در مقابل معامله گری را در نظر بگیرید که هر روزش را با حالت خیلی نگران کننده ای شروع می کند و انتظار از دست دادن پول درک معاملات جبران کننده بسیاری را دارد. چه چیزی اشتباهی می تواند پیش بیاید و چی می شود اگرمعامله ای را باز کند مارکت آنرا تایید نکرده وضد جهت آن حرکت کند؟ چه اتفاقی خواهد افتاد اگر سود تمام هفته اش را یکجا از دست بدهد؟ واقعا چه اتفاقی خواهد افتاد اگر مثل ماه قبل ضررزیادی بدهد و همه سرمایه اش را از دست بدهد؟ همه این افکار در ذهن معامله گرقبل از شروع کارشکل میگیرد. بعد با خودش فکر می کند که چه شغل وحشتناکی را من برای پول درآوردن انتخاب کردم. درحقیقت این معامله گردارد تمرکز ذهنی خودش را روی احتمالاتی می گذارد که تمامش منفی وپر از مصیبت و بلا است. او احتیاج دارد تمرکز خودش را روی چیزهای مثبتی بگذارد که دارد و قابلیت هایی که میتواند به او اعتماد به نفس داده تا بتواند معامله گری را مدیریت کند.
مشتری مداری چیست؟ 6 اصل طلایی در ایجاد فرهنگ مشتری مداری
قبل از هر چیز، باید بدانید که استانداردهای مشتری مداری در زمان بحران مانند شیوع کرونا ویروس تغییر می کنند. اگر می خواهید در شرایط کنونی آماده باشید، راهنمای مشتری مداری در بحران را دانلود کنید.
حدود 20 سال است که سازمان ها تلاش می کنند تا عملکرد خود را با مفهوم مشتری مداری هماهنگ نمایند. اما به گزارش شورای عالی بازاریابی (CMO council)، «تنها 14 درصد از سازمان ها، مشتری مداری را مبنای کار خود قرار داده و تنها 11 درصد از آنها باور دارند که مشتریانشان با ارائه چنین تصویری موافق خواهند بود.»
حال، پرسش اصلی این است که اهمیت مشتری مداری در چیست؟!
امروزه، حجم بالا و سرعت تبادل اطلاعات مرتبط با مشتری، سازمان ها را غرق در خود ساخته است. در ضمن، مسئله این است که برخی سازمان ها برای دسته بندی و توصیف مشتریان خود، فناوری و نظام یکپارچه ای نداشته و برخی دیگر از آنها فاقد قابلیت های اجرایی لازم برای شخصی سازی ارتباطات و تجربیات هستند.
اما، رایج ترین و شاید بزرگترین مانع بر سر راه عملکرد مبتنی بر مشتری مداری، در اصل، فقدان فرهنگ مشتری مداری سازمانی است. هنوز هم بیشتر سازمان ها غالباً بر مبنای تمرکز بر محصول و فروش عمل می نمایند. به این ترتیب، مشتری مداری تنها در بخش های خاصی از قبیل بازاریابی، در اولویت قرار می گیرد. برای پیاده سازی و اجرای یک درک معاملات جبران کننده استراتژی مشتری مداری، سازمان باید دارای فرهنگی هماهنگ با این مسئله باشد. در ضمن، برای انجام چنین کاری، ضروری است رهبران و مدیرانی به کار گمارده شوند که لزوم چنین طرز تفکر و ارزش های آن را در کارکنان خود ترویج می دهند.
برای ایجاد فرهنگ مبتنی بر مشتری مداری لازم است مدیران و صاحبان مشاغل، نکات زیر را در نظر داشته و بر اساس آن عمل کنند:
1. همدلی با مشتری:
واژه همدلی از جمله عباراتی تکراری است که با وجود آهنگ دلپذیری که دارد، کمتر سازمانی از معنای واقعی آن با خبر بوده و آن را به کار می بندد. همدلی با مشتری، در اصل، عبارت است از توانایی تشخیص نیازهای عاطفی مشتری و درک دلایل وجود آنها و البته، پاسخگویی مناسب و کارآمد به این نیازها. در ضمن، لازم است بدانید که چنین رویکردی کاملاً نادر است!
مطالعات شرکت PwC حاکی از آن است که تنها 38 درصد از مصرف کنندگان آمریکایی اظهار می کنند که کارکنان سازمان ها بر پایه درک نیازهای مشتریان با آنان به تعامل پرداخته اند.
برای ایجاد همدلی به عنوان ارزشی جهانی و عاملی موثر در عملکرد سازمان ها، لازم است مدیران تنها به شعار دادن اکتفا نکرده و آن را سرلوحه کار خود قرار دهند. شرکت Slack یکی از شرکت های ارائه کننده نرم افزارهای ارتباطی برای تیم های کاری سات است که شعار همدلی را عملی کرده است. کارکنان این سازمان، زمان زیادی را صرف مطالعه پیام ها و دیدگاه های مشتریان و بررسی آنها می کنند تا قادر به درک خواسته ها و نیازهای مشتریان باشند. کارشناسان بخش پشتیبانی این شرکت، به گونه ای تعلیم دیده اند تا در مورد مشتریانی که کمک دریافت می کنند، تحقیق نموده و برای آنان تصویر و هویت خاصی ایجاد کرده و به این ترتیب، به آنها کمک کنند تا از نحوه به کارگیری خدمات Slack درک بهتری داشته باشند. این شرکت برای بخش پشتیبانی خود همواره در جستجوی افرادی است که بتوانند با استفاده از نگارش کلمات، همدلی خود را ابراز نمایند. به علاوه، سازمان به هیچ عنوان اجازه نمی دهد که پاسخ های ارائه شده، تکراری و تقلید از واکنش های پیشین باشد.
علاوه بر این شرکت Slack، برای شرکای تجاری خود که اپلیکیشن هایشان را از طریق پلتفرم Slack توسعه می دهند، الگوهایی کاربردی ارائه می دهد تا آنها هم بتوانند از این طریق با مشتریان ابراز همدلی کنند.
2. استخدام نیروهای آشنا با فرهنگ مشتری مداری:
لازم است سازمان ها از ابتدای تعامل با کارمندان بالقوه، مشتریان و نیازهای آنها را در نظر گرفته و توجه به این موارد را در اولویت کار خود قرار دهد. در شرکت تولید کننده پلتفرم مدیریت شبکه های اجتماعی Hootsuite ، بخش های بازاریابی و منابع انسانی در انجام امور یاد شده با یکدیگر مشارکت می کنند. یعنی، از مدیران خواسته شده تا در طی روند مصاحبه استخدامی از تمام کاندیداهای کلیه موقعیت های شغلی سوالاتی برای سنجش میزان مشتری مداری آنها به عمل آید. معاون امور مشتریان این سازمان تشریح می کند که انجام این کار، نه تنها به ارزیابی کاندیداها و اطمینان از هماهنگی آنها با تفکر مشتری مداری، کمک می کند، بلکه درباره اهمیت تجربه مشتری (CX) و جایگاه و لزوم توجه به آن در کلیه سطوح مدیریتی و نیروهای تازه وارد این سازمان، پیام روشنی را به آنها انتقال می دهد.
3. دسترسی تمام کارکنان به سوابق تعاملات مشتریان:
برای این که کارمندان بتوانند خود را با نگرش مشتری مداری هماهنگ سازند، لازم است تا همه آنها انتظارات، خواسته ها و نیازهای مشتریان سازمان را درک نمایند. برای مثال، شرکت Adobe Systems، دیدگاه های مشتریان را در دسترس تمامی کارکنان خود قرار داده است. یعنی دسترسی به بازخوردهای مشتریان را فقط به بخش های فروش و بازاریابی محدود نکرده و بستری فراهم نموده تا تمامی دپارتمان ها به طور مجزا به کلیه سوابق تعاملات مشتریان دسترسی داشته باشند.
این سازمان، برای سهولت درک بینش مشتری، بخش جدیدی ایجاد نموده که ترکیبی از تیم های امور مشتریان و تجربه کارکنان است. این بخش دارای ایستگاه های صوتی است که کارمندان می توانند با مراجعه به آن به صورت آنلاین یا در یکی از دفاتر Adobe تماس های مشتریان را گوش کنند. در ضمن، در کلیه جلسات عمومی، مدیران گزارش کاملی از آخرین استراتژی های تجربه مشتری (CX) سازمان را در اختیار همگان قرار داده و کارمندان خود را در جریان آخرین امور قرار می دهند.
4.سهولت تعامل مستقیم با مشتریان:
لازم است سازمان ها روش هایی را در نظر بگیرند تا کارمندان، حتی کارکنان بخش های بَک آفیس نیز بتوانند با مشتریان شرکت به طور مستقیم و بیواسطه تعامل داشته باشند. به این ترتیب، نهایتاً می توان گفت که هر یک از کارکنان به سهم خود و به شکلی مستقیم یا غیر مستقیم بر تجربه مشتری (CX) تاثیر خواهد گذاشت. بنابراین، تک تک کارکنان می توانند از مزایای تعامل با مشتریان بهره مند شده و در جهت درک بهتر آنها و آگاهی از موفقیت ها و چالش هایشان حرکت کنند.
شرکت Airbnb عبارت میزبان را به افرادی اطلاق می کند که توسط این سازمان منزل خود را اجاره داده و در زمره مشتریان شرکت، به حساب می آیند. بنابراین، کارکنان خود را ملزم می کند تا در طول سفرهای تفریحی یا کاری در اقامتگاههای اجاره ای Airbnb توقف نموده و به این ترتیب، تعامل میان میزبانان و کارکنان را امکان پذیر می نماید. به علاوه، هنگام برگزاری جلسات و کنفرانس ها در دفتر مرکزی Airbnb، این سازمان از کارکنان خود می خواهد تا به میزبانان اجازه دهند که در محل زندگی آنها اقامت داشته باشند. همچنین، کارکنان و میزبانان در کنار یکدیگر در رویدادهای سالیانه شرکت می کنند تا با هم در مورد تجربیات سال گذشته و طرح های آتی گفتگو کنند.
احتمالاً، اغلب الگوهای کسب و کار سازمان ها، تماس درک معاملات جبران کننده مستقیم مشتری و کارکنان به سبک Airbnb را جایز نمی دانند. با این حال، مدیران همچنان می توانند به کارمندان خود اجازه دهند تا بر تماس های بخش فروش و پشتیبانی و قرار ملاقات های مشتریان دسترسی داشته و در رویدادهایی از قبیل جلسات مشاوره و کنفرانس های آموزشی شرکت کنند تا به درک صحیحی از بینش مشتری برسند.
5.ایجاد ارتباط بین عملکرد کارکنان و فرهنگ مشتری مداری:
اگر مدیران از نحوه عملکرد خود و تاثیر آن بر فرهنگ مشتری مداری و نتایجی که از آن حاصل خواهد شد اطلاع کافی داشته باشند، انگیزه و ابزارهای لازم را برای ترویج چنین فرهنگی در اختیار خواهند داشت. بنابراین، سازمان ها باید اطمینان داشته باشند که بین عملکرد کارکنان و نتایج فرهنگ مشتری مداری ارتباط برقرار نموده و آن را به طور مداوم دنبال می کنند. به گفته Dian Gherson، مدیر بخش منابع انسانی شرکت IBM، دو سوم نتایج مثبت مرتبط با تجربه مشتری (CX) این سازمان ناشی از مشارکت کارکنان است. به این ترتیب، اثبات می گردد که اگر کارمندان، احساس خوبی نسبت به IBM داشته باشند، این حس به مشتریان نیز انتقال خواهد یافت.
شرکت Temkin Group یک موسسه مشاوره در زمینه تجربه مشتری (CX) است. این موسسه، مدلی را ارائه داده که تاثیر بهبود تجربه مشتری (CX) بر درآمد را در صنایع مختلف تخمین می زند. بر اساس محاسبات انجام شده توسط این شرکت، یک شرکت یک میلیارد دلاری می تواند در طول سه سال و از طریق اعمال بهبود و پیشرفت در زمینه کاهش زمان انتظار مشتری یا ایجاد سهولت در امر معاملات، به طور متوسط سودی معادل 775 میلیارد دلار را به جیب بزند!
6.جبران خسارات مشتری:
سازمان ها باید از طریق برنامه مربوط به جبران خسارت و پرداخت غرامت، فرهنگ مشتری مداری را تقویت نمایند. به عقیده Donna Morris یکی از کارکنان عالی رتبه شرکت Adobe، لازم است کارمندان قاعده بازی را فراگرفته و ریسک پذیر باشند. او می گوید، برای کارمندانی که از انتظارات شرکت مبنی بر اتخاذ نگرش مشتری مداری اطلاع دارند، وجود روحیه ریسک پذیر امری الزامی است.
بنابراین، شرکت Adobe یک برنامه جبران خسارت و پرداخت غرامت از طرف کارکنان به مشتریان را پیاده نموده است. طرح انگیزشی نقدی کوتاه مدت این سازمان، معرف نگرش غالب بر این شرکت و علامت آن است که موفقیت مشتری و حفظ او را بر کسب درآمد بیشتر، ارجح می دانند. این برنامه، نه تنها تعامل کارمندان با مشتریان را به شیوه ای ملموس اجرایی کرده است، بلکه همگان را ملزم می کند تا در راستای هدفی مشترک که همان پیاده سازی فرهنگ مشتری مداری در کلیه سطوح سازمان است، گام بردارند و به این ترتیب، پیاده سازی یک فرهنگ گسترده سازمانی را ممکن می سازد.
رهبران و مدیران این سازمان، در کنار یکدیگر شناخت فرهنگ و استفاده از استراتژی مشتری مداری را آغاز نموده اند. یک سازمان تنها زمانی می تواند نگرشی مشتری-محور داشته باشد که فرهنگ و استراتژی مشتری مداری را به صورت همزمان به کار برد.
امروزه و در عصر اطلاعات با ظهور تکنولوژی های به روز مانند پلتفرم آنلاین آپ کوک شما می توانید به راحتی شاخص های رضایت مشتری مانند: شاخص خالص مروجان (NPS)، شاخص تلاش مشتری (CES) و شاخص رضایت مشتری (CSAT) را به راحتی اندازه گیری کنید و از میزان پیشرفت سازمان خود در ایجاد و استفاده از فرهنگ مشتری مداری آگاهی یابید.
بازاریابی با وفاداری مشتری
رضایت مشتری را به مزیت رقابتی خود تبدیل کنید.
در شرایط کنونی اقتصادی ایران چگونه مشتریان خود را حفظ کنیم؟
استاپ هانتینگ + استراتژی معامله با آن
یکی از تئوریهای توطئه که به صورت گستردهای در فارکس دیده میشود، استاپ هانتینگ است. اکثر معاملهگران فارکس حداقل یکبار تصور کردهاند که حد ضرر آنها توسط کارگزار یا سایر معاملهگران حرفهای یا نیروهای دیگر بازار زده شدهاست. برای کسانی که ممکن است با مفهوم استاپ هانتینگ آشنا نباشند، بهتر است اول این مفهوم را توضیح دهیم.
پدیده استاپ هانتیگ زمانی رخ میدهد که شما وارد معاملهای شدهاید و حد ضرر خود را تعیین کردهاید. پس از مدتی، قیمت به حد ضرر درک معاملات جبران کننده شما رسیده و بازار شما را از معامله خارج میکند. سپس بعد از این اتفاق بلافاصله حرکت قیمت معکوس شده و در جهت مورد نظر شما حرکت میکند.
افرادی که چنین تجربهای را داشتهاند، میدانند که چقدر تجربه ناامید کنندهای است و بدترین قسمت آن نیز این است که این اتفاق به طور مداوم در بازارهای مالی به ویژه در فارکس رخ میدهد.
این تداوم در رخ دادن این اتفاق باعث میشود که معاملهگران از خود بپرسند که آیا تنها قربانی بدشانسی خود شدهاند یا نیروهای شروری در بازار علیه آنها فعالیت میکنند؟ یکی از تصورات رایج در بین معاملهگران فارکس این است که استاپ هانتینگ توسط بروکرهای فارکس رخ میدهد. چرا که ممکن است آنها در طرف دیگر معامله قرار داشته باشند. در ادامه ما بررسی میکنیم که آیا این نگرانی منطقی است یا صرفا یک توهم در بازار فارکس است.
چرا فعالان بازار خود را درگیر استاپ هانتینگ میکنند؟ اگر مفهوم نقدینگی در بازار را درک کنید، میتوانید به راحتی دلیل وقوع این حوادث را بیابید. برخلاف بسیاری از معاملهگران خرد که معاملات نسبتا کوچکی انجام میدهند، معاملهگران کلان مانند صندوقهای سرمایهگذاری، موسسات و میزهای معاملاتی اختصاصی درک معاملات جبران کننده برای ورود و خروج موثر در بازار به دارندگان نقدینگی اعتماد میکنند.
این بازیکنان با «پول هوشمند» خود به طور معمول به دنبال نقاطی در بازار هستند که نقدینگی بالایی داشته و میتوانند معاملات خود را تکمیل کنند. این معاملهگران به خوبی میدانند که سرمایهگذاران خرد حد ضرر خود را در چه نقطهای قرار میدهند. به همین خاطر تلاش میکنند تا قیمت را به سمت نقطهای که اکثر این حد ضررها قرار دارد هدایت کنند تا در آنجا به نقدینگی کافی دست پیدا کنند.
بسیاری از افراد این نوع فعالیت را دستکاری در بازار میدانند. با این حال، باید بدانید که هیچکس تلاش نمیکند نقطهای که شما حد ضرر خود را قرار دادهاید را پیدا کند. پس میتوانید با ایجاد درک عمیقتر از پویایی این حرکتها در بازار، معاملات خود را بهبود ببخشید.
اگر خود را جای بازیگران بزرگ بازار که توانایی حرکت دادن بازار را دارند، قرار دهید مسلما بهتر حرکت قیمتها را درک میکنید. و مهمتر از همه، یاد میگیرید که چگونه از قربانی شدن توسط استاپ هانتینگها جلوگیری کنید.
آیا بروکرها حد ضررهای ما را فعال میکنند؟
اکثر قریب به اتفاق بروکرها استاپ هانتینگ نمیکنند و در فعال شدن حد ضرر شما نقشی ندارند. البته ممکن است برخی بروکرهای غیر استاندارد وجود داشته باشند که به طور ناعادلانه اقدام به فعال کردن حد ضرر شما کنند. به همین خاطر ضروری است که با یک بروکر معتبر فارکس کار کنید و مطمئن شوید آنها توسط نهادهای دولتی رگوله شده باشند. این کار بهترین راه برای محافظت شما در برابر شیوههای غیراخلاقی معامله گری است.
اما تعداد زیادی از بروکرها که تحت نظارت نهادهای دولتی هستند، به راحتی نمیتوانند اقدام به چنین کارهایی بکنند. چرا که این کار میتواند منجر به جریمههای سنگین و حتی از دست دادن مجوز آنها شود. لازم به ذکر نیست که این ضربه به شهرت آنها غیرقابل جبران است. بنابراین پاسخ کوتاه به این سوال که آیا بروکر شما عمدا حد ضرر شما را فعال میکند، این است که در اکثر قریب به اتفاق موارد خیر.
اما با این وجود گاهگداری ممکن است این احساس به شما دست بدهد که بروکر شما عمدا حد ضرر شما را فعال کرده است یا سودهای شما را دستکاری میکند. این احساس دلیل قابل قبولی دارد. اما عدهای تصور میکنند که توطئهای بزرگ علیه آنها در جریان است و فورا انگشت اتهام خود را به سمت بروکر فارکس خود نشانه میروند.
همانطور که قبلا اشاره کردیم، آنچه که شما به عنوان دستکاری در بازار یا استاپ هانتینگ مشاهده میکنید، در واقع تلاش پول هوشمند برای پر کردن سفارشهای خود است. این سناریویی است که باید به جای سناریوی عوام فریبانهی دخالت بروکر فارکس برای زدن حد ضرر شما بر روی آن تمرکز کنید.
بدیهی است که کسی دوست ندارد قربانی شکار استاپ هانتینگ توسط پول هوشمند شود اما در کنار آن باید مسئولیت اقدامات خود در بازار را نیز بپذیریم. در بسیاری از اوقات، سرزنش کردن دیگران از جمله بروکر، بازیگران دیگر بازار یا نیروهای مرموز و شرور، بسیار آسان است. اما اگر بخواهید برای طولانی مدت در این بازار معامله کنید باید به دنبال مقصر گشتن را تمام کرده و چارچوبی برای قرار دادن حد ضرر خود در معاملات تعیین کنید.
برای افزایش دانش در هر موضوعی، در ابتدا باید منطق اساسی و پایه آن را درک کنید. فقط هنگامی که این کار را انجام دهید، میتوانید به سمت استفاده از آن دانش حرکت کنید. اکنون که فهمیدید تهدید واقعی شما بروکر نیست بلکه فعالیت فعالان بازار و نحوه قراردادن استاپ لاس (حد ضرر) است، بیایید ببینیم چگونه میتوان در برابر این فعالیتها از خود محافظت کنیم.
چگونه میتوان از استاپ هانتینگ جلوگیری کرد؟
به عنوان یک معاملهگر، میدانیم که یکی از بهترین روشها برای مدیریت ریسک قرار دادن حد ضرر است. اما چگونه میتوان حد ضرر قرار داد بدون اینکه در دام استاپ هانتینگ گرفتار شویم؟ در ادامه برخی از روشهایی که به شما کمک میکند تا کمتر گرفتار استاپ هانتینگ شوید را میآوریم:
- از اندیکاتور ATR استفاده کنید: این اندیکاتور که مخفف (Average True Range) است، یک اندیکاتور مبتنی بر نوسانات بازار است که به شما کمک می کند تا نوسانات موجود در بازار را بسنجید. شما میتوانید با استفاده از این اندیکاتور حد ضرر خود را در نقطه بهینهتری قرار دهید. این اندیکاتور، میانگین حرکت قیمت در بازه انتخاب شده را نشان میدهد.
اندیکاتور ATR به ما متوسط دامنه قیمت معاملات بازار را نشان میدهد. ما میتوانیم از چند روش برای قرار دادن حد ضرر با استفاده از ATR استفاده کنیم. به عنوان مثال، اگر میزان فعلی ATR در نمودار روزانه جفت ارز EURUSD برابر با ۱۰۰ پیپ باشد، میتوانید حد ضرر خود را ۱.۵ برابر این محدوده تنظیم کنید. به این ترتیب حد ضرر شما ۱۵۰ پیپ دورتر از نقطه ورود قرار میگیرد.
در زیر نمونهای از اندیکاتور ATR را در نمودار قیمت AUDUSD مشاهده میکنید.
- در استفاده از مناطق بسیار واضح احتیاط کنید: هرچه سطح حمایت و یا مقاومت در نمودار آشکارتر باشد، احتمال استفاده از آن به عنوان منطقهای با نقدشوندگی بالا، بیشتر است. به خاطر داشته باشید، اگر منطقهای را مشاهده میکنید که برای قرار دادن حد ضرر مناسب است، قطعا سایر معاملهگران نیز چنین تصوری میکنند. به همین خاطر بهتر است حد ضرر خود را در آن نقطه قرار ندهید و فاصله مناسبی از آن داشته باشید.
قرار دادن حد ضرر در این مناطق منجر به آن میشود که تجمع نقدینگی در آن مناطق بالا رفته و در نهایت بازیگران بزرگ برای استفاده از آن، قیمتها را به آن سمت حرکت دهند. بنابراین مهم است که حد ضرر خود را در این مناطق قرار ندهید. شما میتوانید با قرار دادن حد ضرر خود کمی بالاتر از سطوح حمایت و مقاومت آشکار، ایمنی نسبی برای خود فراهم کنید.
- از حد ضررهای متعدد و حجمهای ورودی متفاوت استفاده کنید: مقیاسگذاری در پوزیشنهای معاملاتی روشی است که بسیاری از معاملهگران حرفهای از آن استفاده میکنند. اما اکثر معاملهگران خرد استراتژیهای یک ورود و خروج از معامله با تمام حجم صورت گرفته دارند. اگرچه این استراتژی در بسیاری موارد خوب عمل میکند، اما شما میتوانید با ورود به صورت چند مرحلهای در معامله و با قرار دادن حد ضررهای متعدد، هنگامی که یکی از معاملات شما بسته شد، در صورت بازگشت قیمت، از سایر معاملات خود سود کسب کنید.
- مراقب بریکاوتهای کاذب باشید: گاهی در یک روند صعودی مشاهده میکنیم که قیمت مقاومت را شکسته اما پس از مدتی قیمت روند معکوس را در پیش گرفته و باز میگردد. همینطور در روند نزولی مشاهده میکنیم که قیمت سطح حمایتی را شکسته اما روند ادامه پیدا نمیکند. بهتر است که مراقب فالس بریک اوت ها باشیم.
در الگوهای شمع ژاپنی، الگوهایی مانند ستاره دنباله دار یا اینگالف نزولی در بریکاوتهای کاذب در روند صعودی، و الگوی چکش یا اینگالف صعودی در بریکاوتهای کاذب در روندهای نزولی مشاهده میشود. مهم است که مراقب این نوع الگوهای شمعی باشید چرا که میتوانند نشانه بالقوهای از دستکاری فعالان در بازار و تغییر روند باشد.
استراتژی استاپ هانت در فارکس
اکنون که روانشناسی استاپ هانتینگ را درک کردید، میتوانید به راحتی از خود در برابر اقدامات بازیگران بزرگ محافظت کنید. همچنین اگر شما بدانید الگوی استاپ هانتینگ در نمودارها چگونه ظاهر میشود، میتوانید چارچوبی برای پیوستن به پول هوشمند ایجاد کرده و از این نوسانات استفاده کنید. در این صورت دیگر لازم نیست تلاش داشته باشید که حد ضرر خود را در جایی قرار دهید که از استاپ هانتینگ حفظ شود در عوض میتوانید از این حرکت سود نیز ببرید.
شما باید پای خود را در کفش موسسات بزرگ و بازیگران با پول کلان قرار دهید. این موسسات به دنبال نقاطی هستند که نقدشوندگی بالایی دارد و قصد دارند با استفاده از آن حجم معاملات خود را پر کنند. همانطور که گفته شد این نقاط به وسیله خطوط حمایت و مقاومت به خوبی مشاهده میشوند.
حال بیایید به دنبال استراتژی مشخصی برای استفاده از استاپ هانتینگ باشیم. در این روش سطوح حمایت و مقاومت به همراه چند کندل معکوس کننده استفاده میشود. این استراتژی در تایم فریم روزانه بهترین عملکرد را دارد.
در زیر قوانین و شرایط ورود و خروج در حرکت صعودی آورده شده است:
- در یک الگوی رنج مستطیلی به دنبال سطح حمایتی واضح باشید.
- منتظر شوید که که قیمت با بریک اوت به زیر سطح حمایتی رفته و کندل بسته شود.
- اگر کندلی که حمایت را شکسته شبیه الگوی چکش ظاهر شود و سایه کندل بلند باشد برای خرید آماده خواهیم شد.
- ورود در یک پیپ بالاتر از کندل چکش انجام میشود.
- حد ضرر در زیر کندل چکش قرار میگیرد.
- حد سود در نزدیکی حد بالایی مستطیل قرار خواهد گرفت.
همچنین برای شرایط نزولی:
- در یک الگوی رنج مستطیلی به دنبال سطح مقاومتی واضحی باشید.
- منتظر شوید که که با بریک اوت به بالای سطح مقاومتی رفته و کندل بسته شود.
- اگر کندلی که مقاومت را شکسته شبیه الگوی ستاره دنبالهدار ظاهر شود و سایه کندل بلند باشد برای فروش آماده خواهیم شد.
- ورود در یک پیپ پایینتر از کندل ستاره دنبالهدار انجام میشود.
- حد ضرر در زیر کندل ستاره دنبالهدار قرار میگیرد.
- حد سود در نزدیکی حد پایینی مستطیل قرار خواهد گرفت.
یک مثال از معامله بر اساس استاپ هانتینگ
حال بیایید این استراتژی را با استفاده از یک مثال توضیح دهیم. در زیر نمودار جفت ارز NZDUSD را در تایم فریم روزانه مشاهده میکنید.
معامله فروش جفت ارز NZDUSD بر اساس استراتژی استاپ هانت
اولین چیزی که باید به دنبال آن باشیم یک حرکت رنج داخل یک الگوی مستطیل است. یک الگوی مستطیل دارای دو سقف و دو کف در امتداد خطوط مستطیل است. همانطور که در نمودار بالا میبینید، دو سقف تقریبا در یک سطح وجود دارد که خط مقاومت بالایی را تشکیل میدهد و دو کف نیز وجود دارد که سطح حمایت پایین را نمایان میکند.
در اینجا ما منتظر یک بریکاوت از خط مقاومت یا حمایت خواهیم بود. در این حالت میتوان به وضوح مشاهده کرد که قیمت پس از یک بریکاوت کاذب و تشکیل الگوی ستاره دنبالهدار معکوس شده و به سمت پایین حرکت میکند.
هنگامی که قیمت به سطح مقاومت بالایی نزدیک میشود، پرایس اکشن را به دقت زیر نظر میگیریم تا علائم احتمالی فعالیتهای نهادی را که برای استاپ هانت کردن پوزیشنها انجام میشود پیدا کنیم.
در اینجا صبر میکنیم تا بریکاوت صعودی رخ بدهد. هنگامی که این اتفاق افتاد همچنان بر پرایس اکشن نظارت میکنیم و در نهایت قبل از ارزیابی بیشتر منتظر میمانیم تا کندل بریکاوت بسته شود. اگر کندل بریکاوت الگوی ستاره دنبالهدار ایجاد کرد می توانیم آماده فروش شویم.
همانطور که در تصویر با دایره زرد رنگ نشان داده شده است، ما در اینجا شاهد یک الگوی ستاره دنبالهدار هستیم. به خاطر داشته باشید که الگوی برگشتی ستاره دنباله دار الگویی است که سایه بالایی حداقل به اندازه دو سوم کل شمع (کندل) است و قیمت نزدیک به انتهای پایینی دامنه بسته میشود. علاوهبر این، سایه پایین در تشکیل ستاره دنبالهدار در مقایسه با سایه بالا بسیار ناچیز است.
اکنون که همه شرایط برای موقعیت فروش فراهم شده است، سفارش فروش را در کجا ثبت کنیم؟ طبق قوانین، باید سفارش فروش یک پیپ پایینتر از ستاره دنبالهدار باشد.
حد ضرر در انتهای بالایی ستاره دنبالهدار قرار میگیرد. و حد سود در پایین ساختار مستطیل قرار خواهد گرفت. توجه کنید که بهتر است حد سود کمی بالاتر از سطح حمایتی قرار گیرد. در این مثال سود معاملاتی تقریبا پس از ۲ هفته به دست میآید.
در ذهن یک تریدر حرفهای چه میگذرد؟
بازار ارز دیجیتال یکی از مطرح ترین و پر سود ترین بازارهای مالی حال حاضر جهان است. موفقیت در این بازار یا دیگر بازارهای مالی نیازمند داشتن ذهن حرفهای می باشد. در این مطلب قصد داریم مهمترین فاکتورهای ذهن تریدر حرفهای را با هم بررسی کنیم.
ذهن یک تریدر حرفهای
معامله گری در بازار ارز دیجیتال سود زیادی دارد و علاوه بر سود مالی، جذابیت های زیادی هم دارد. اما لذت بردن از جذابیت ها و کسب سود در بازار ارز دیجیتال به این آسانی ها نیست. فعالیت در چنین بازار های مالی همیشه با ریسک های زیادی همراه است. اساس کار تریدر حرفهای در بازار ارز دیجیتال تحلیل و پیش بینی اتفاقات و تاثیر آنها بر روند بازار است و موفقیت یا شکست در این بازار ها با همین پیش بینی ها رقم میخورد.
هیچ تصمیمی در این بازار صددرصد درست یا حتی صددرصد غلط نیست. حتی بهترین معامله گران در چنین بازارهایی پیش بینی هایی می کنند که حداکثر ۸۰ درصد آنها به وقوع می پیوندد. یعنی ۲۰ درصد خطا دارند. برای معامله گران تازه کار و جوان این درصد کمتر هم می شود پس نباید در ابتدای کار معاملهگری انتظار این را داشته باشد که در حد افرادی مثل نیک پاتل موفق شوید.
معاملهگر هر چه دانش خودش را در بازار ارز دیجیتال بالاتر ببرد و تجربه بیشتری از بازار کسب کند تصمیمات بهتری خواهد گرفت اما مهمترین عامل در موفقیت یک معامله گر داشتن ذهن پیروز است. داشتن ذهن موفقیت خواه بیشتر از آنکه در هنگام پیروزی به کمک شما بیاید، در لحظه تلخ شکست شما را یاری میرساند. اگر شما در لحظات تلخ شکست بتوانید تجربه گرانبها کسب کنید قطعاً در آینده بازار یکی از افراد حرفهای و موفق خواهید بود. آشنایی با نکاتی که معامله گران حرفهای در روانشناسی بازار روی آنها تاکید دارند می تواند به شما در داشتن یک ذهن موفق و پیروز کمک کند. این نکات را با هم بررسی میکنیم تا از یک تریدر آماتور تبدیل به یک تریدر حرفهای شویم.
آیا تریدر حرفهای به اطلاعات خاص و سری دسترسی دارد؟
متاسفانه بسیاری از تریدر های تازه کار بر اثر حرف دیگران این تصور را دارند که تریدر حرفهای بازار ارز دیجیتال که در این بازار به موفقیت رسیده است، به اطلاعات فوق سری یا خاص دسترسی داشته است. به شما حق می دهیم که در مورد این موضوع همیشه تردید داشته باشید. و فکر کنید اطلاعاتی که در اختیار شما قرار دارد، اطلاعات معمولی است و امکان تحلیل صحیح از روی آنها وجود ندارد. اما اگر گذشته بسیاری از تریدرهای حرفهای بازار ارز دیجیتال چه در داخل و چه در خارج از کشور را بررسی کنید، متوجه می شوید آنها انسان های معمولی بودهاند. و دسترسی به اطلاعات خاص نداشتهاند. به نظر می رسد اساس تردید و سوالی که در ذهن معاملهگران تازه کار ایجاد میشود ایراد دارد.
در روانشناسی بازار، به جای اینکه به دنبال رسیدن به پاسخ این سوال باشید که اطلاعات معاملهگران حرفهای چه طبقه بندی دارد، جواب این پرسش را جستجو کنید که تریدر حرفهای چگونه فکر میکند و چگونه ذهن او زمینه ساز موفقیت او می شود. تنها چیزی که نه تنها معاملهگران حرفهای بازار ارز دیجیتال بلکه انسان های موفق را در جهان به کامیابی می رساند، ذهن آنها و نحوه تفکرشان است.
اگر شما یک ذهن کنجکاو و با درک عمیق از شرایط داشته باشید این اطمینان را به شما می دهیم که در نهایت نه تنها در دنیای کریپتوکارنسی بلکه در زندگی خودتان انسانی موفق خواهید شد. اولین گام رسیدن به یک ذهن حرفهای و موفق در بازار، گذر از قضاوت و حرف دیگران و تمرکز بر روی یادگیری و درک عمیق اطلاعات است. معاملهگران حرفهای بازار ارز دیجیتال در روزهای ابتدایی پیدایش این ارزها برای سرمایهگذاری بر روی این پول های الکترونیکی و جدید شماتت های زیادی را تحمل کردهاند اما کسی که پیروز شده است آنها هستند نه شماتت کنندگان.
تریدر حرفهای خود را کنترل میکند نه بازار را
یکی از بزرگترین و مهمترین نکاتی که تریدر حرفهای در بازار کریپتوکارنسی آن را رعایت میکند، کنترل ذهن خودش است. تریدر موفق تلاش نمی کند بازار را آنگونه که علاقه دارد تحلیل کند. او بازار را آنگونه که هست تحلیل می کند. شاید این جمله در ابتدا ساده به نظر برسد اما متاسفانه رعایت نکردن همین اصل سبب ناکامی بسیاری از معاملهگران تازه کار در دنیای کریپتوکارنسی شده است.
برخی از معاملهگران متاسفانه برخلاف روند حقیقی بازار، تحلیل را به گونه ای انجام دهند که آنها را به اهداف اقتصادی مدنظرشان میرساند. اما معاملهگر حرفهای بازار را به دقت بررسی می کند و در صورتی که متوجه شود ارز دیجیتال خاصی روند مثبت و سودساز در پی گرفته است روی آن سرمایهگذاری میکند. تریدر حرفهای با استراتژی در بازار فعالیت می کند و دقیقاً می داند که به دنبال چه چیزی است. او در بازار کنشگرانه عمل نمی کند بلکه به انتظار مینشیند تا فرصت های معاملاتی برای او ایجاد شود سپس از این فرصتها به خوبی استفاده میکند.
فرق تریدر حرفه ای با آماتور
یکی از نکات کلیدی دیگری که در این مورد تریدرهای حرفهای برخلاف معامله گران آماتور به آن توجه دارند این است که معمولاً بازار در طول یک ماه یا حتی یک سال فرصت های محدود سودآوری با درصد موفقیت بالا در اختیار آنها قرار میدهد. به همین علت این گونه معامله گران هر روز نمودارها را مورد بررسی قرار می دهند تا با مشاهده اولین فرصت اقدامات لازم را انجام دهند. معاملهگر حرفهای خسته نمی شود و هر روز روند ها را بررسی میکند تا از فرصت هایی که ایجاد میشود استفاده کند اما در صورتیکه در بررسی های او فرصتی هم دیده نشود به هیچ وجه در این در بازار ورود نمیکند. رعایت همین نکته درک معاملات جبران کننده کوچک برخی افراد را به ثروت انبوه رسانده و سرمایه برخی افراد را هم نابود کرده است پس حتماً به آن دقت کنید.
در ذهن تریدر حرفهای؛ احساسات دشمن موفقیت
تریدر حرفهای به خوبی می داند که احساساتی شدن در معاملات ارز دیجیتال برای او می تواند یک فاجعه را رقم بزند. البته این چیز عجیبی نیست که انسان برای سرمایه گذاری و معامله گری خودش درگیر احساسات شود اما معاملهگری موفق است که بتواند تاثیرات احساسات را مهار کرده و بر اساس عقل و منطق معامله کند. اگر در تریدینگ درگیر احساسات شوید باید منتظر ضررهای سنگین و جبران ناپذیر در بازار کریپتوکارنسی باشید.
یکی از بهترین راهکارها برای مقابله با احساسات و کنترل آنها در نظر گرفتن حد ریسک است. در حقیقت شما به جای اینکه پیش بینی کنید چقدر احتمال دارد در بازار سودآوری داشته باشید، ابتدا باید حد ضرر احتمالی خودتان را در نظر بگیرید. البته شما برای سود خودتان هم باید حد ریسک مشخص کنید اما مشخص کردن حد ضرر به این دلیل که در هنگام بحرانی شدن بازار سریعتر می توانید اقدام کنید ضروری به نظر می رسد.
با تعیین حد ضرر شما میتوانید مشخص کنید که در یک معامله حداکثر چه مقدار پول از دست خواهید داد و در هنگام بحران هم راهکاری برای خروج از آن خواهید داشت. معاملات در بازارهای مالی ارز دیجیتال توزیع تصادفی برنده ها و بازنده هاست. همه چیز در دنیای احتمالات و ریسک خطر و پیروزی رقم می خورد و اگر شما به عنوان معامله گر توان تحمل لحظات سخت شکست را نداشته باشید و در آن لحظات احساساتی شوید، باید منتظر روزهای سخت تر باشید. در لحظات سخت، گرفتن تصمیمات منطقی و عاقلانه هم قطعاً سخت خواهد بود اما نتیجه آنها شیرین و جذاب رقم خواهد خورد.
تریدر حرفهای بازار را درک میکند!!
بزرگترین تفاوت که بین تریدر حرفهای و معاملهگر آماتور وجود دارد، شاید نحوه برخورد آنها با تغییرات بازار ارز دیجیتال باشد. معاملهگر حرفهای به پیش بینی های خودش اعتماد دارد و می داند که بازار در آینده قرار است چه کاری انجام دهد. این نکته بسیار مهم است و نباید ساده از آن گذشت. متاسفانه بسیاری از معاملهگران آماتور بعد از تصمیم گیری و ورود به معامله بر اساس اتفاقات و هیجانات روزانه ممکن است تصمیمات خطرناکی در بازار بگیرند و این تصمیمات منجر به ناکامی آنها در بهرهوری کافی از بازار شود. بازارهای مالی همیشه سود های بزرگ را در بازههای بلندمدت توزیع میکنند و به همین دلیل است که تریدر حرفهای با صبوری بازار را دنبال میکند اما تریدر آماتور با کوچکترین اتفاق منفی درگیر هیجان شده و تصمیمات غیر منطقی میگیرد.
تریدر حرفه ای به خوبی می داند که در بازار ارز دیجیتال تمام اتفاقات مطابق پیش بینی او رقم نمیخورد اما اجازه می دهد معاملات او بدون هیچ دخالتی مسیر خود را طی کنند. البته گاهی اوقات هم تریدرهای حرفه ای به دلیل اینکه شرایط را بحرانی در نظر میگیرند ممکن است زودتر از زمان پیش بینی شده از معامله خارج شوند. اما در اکثر مواقع یعنی بیش از ۷۰ درصد مواقع معامله گر حرفه ای، معاملات خودش را تنظیم کرده و تا زمانی که به سود نهایی برسد آن معامله را فراموش میکند و تغییری در آن ایجاد نمی کند. اگر بخواهیم تمام نکاتی که در این بخش گفتیم را در یک جمله جمع کنیم باید بگوییم که معامله گر حرفهای به بازار اجازه انجام کار میدهد و در روند طبیعی بازار دخالت نمی کند.
طرز فکر معاملاتی شما، عادات معاملاتی شما را مشخص میکند
نحوه تفکر شما در مورد معاملات بازار ارز دیجیتال نهایتاً تبدیل به عادتهای تجاری شما خواهند شد. اگر شما در بازار عادت به جلوگیری از ضرر داشته باشید احتمالاً در طول معاملات خودتان سعی می کنید با توقف ضرر معامله نکنید. اگر شما در ذهن خودتان بازار را مثل یک دستگاه خودپرداز فرض کنید که قرار است تمام آرزوها و خواسته های زندگی شما را برآورده کند.
مجبور میشوید بیش از حد منطقی معامله کنید و در معاملات پر ریسک شرکت کنید که در درک معاملات جبران کننده نهایت معاملات به این شکل یک انفجار بزرگ برای شما به همراه خواهد داشت. و نه تنها شما را به آرزوهای زندگیتان نمی رساند بلکه سرمایه فعلی زندگی شما را نابود خواهد ساخت. تفاوت بزرگ معامله گر یا همان تریدر حرفهای با دیگر معاملهگران در همین است. معاملهگر حرفهای متناسب با شرایط بازار معامله می کند و انتظار اتفاق خارق العاده ندارد.
البته معمولاً معاملهگران حرفه ای در دراز مدت از طریق بازار راحت تر می توانند به خواسته های خودشان برسند اما عجله نمی کنند. اینگونه معاملهگران به بازار احترام می گذارند و می دانند که در بازار دانش آنها همه چیز را پوشش نمی دهد. آنها بیشتر از اینکه دنبال پیش بینی پاداش باشند به ریسک معاملات خودشان فکر می کنند. تریدر حرفهای این تصور را دارد که تجارت در بازار ارز دیجیتال مانند کاری است که برنامه ریزی آن را قبلا انجام داده است و اکنون باید بنشیند تا برنامه ریزی او به نتیجه برسد.
صبر در بازار ارز دیجیتال کمک میکند تا عادات معاملاتی صحیح در ذهن معامله گر ایجاد شود. معاملهگران حرفه ای کار خودشان را با صبر ، اعتماد و اطمینان به بازار انجام میدهند و در هنگام ثبت معاملات خونسردی کامل دارند. تریدر حرفهای به خوبی میداند که باید پول را خودش مدیریت کند و به تجارت دیگران وابسته نباشد. موفقیت در بازار ارز دیجیتال و دیگر بازارهای مالی غیر ممکن نیست اما نیازمند طرز فکر حرفهای و موفق است.
جمعبندی
ذهنیت انسان ها به کارهای آنها جهت می دهد و سبب ایجاد انسان های موفق و حرفهای یا ناموفق و آماتور میشود. تریدر حرفه ای ارز دیجیتال انسان خاصی نیست بلکه از ذهن هوشمند و منطقی برای رسیدن به خواستههای خودش کمک می گیرد. این در حالی است که تریدر آماتور و ناآگاه سعی می کند با احساسات و هیجانات در بازار معامله کند و معمولاً معاملات اینگونه تریدرها نتیجه خوبی در بر نخواهند داشت.
در این مطلب هم خدمت شما عرض کردیم که موفقیت و حرفهای شدن در بازار ارز دیجیتال نیازمند داشتن مولفههای یک ذهن حرفهای است. اگر میخواهید در بازار ارز دیجیتال موفق باشید، تنها به صحبت افراد موفق و دانا در این بازار باید توجه کنید و هیچ ارزشی برای شایعات و حرفهای بیاساس قائل نشوید. در بازار ارز دیجیتال هیچ اطلاعات خاص و سری وجود ندارد و معامله گران موفق با استفاده از اطلاعات معمولی، تریدر حرفهای شدهاند. شما باید ذهن خودتان را کنترل کنید و به هیچ وجه بازار را خارج از طبیعت و روند معمولی آن تحلیل نکنید. بازار را بر اساس آن چیزی که هست، تحلیل کنید نه آن چیزی که خودتان دوست دارید اتفاق بیفتد.
در بازارهای مالی مثل ارز دیجیتال به هیچ وجه احساسات را سرلوحه کار خودتان قرار ندهید. احساسات در این بازارها مانع بزرگ موفقیت شما خواهند بود. به بازار احترام بگذارید و اجازه دهید کار خودش را انجام دهد و با کوچکترین تغییری در روند معاملات خودتان اختلال ایجاد نکنید. همیشه سعی کنید عادات معاملاتی صحیح داشته باشید و تمام آرزوها و خواسته های خودتان را از بازار ارز دیجیتالی و دیگر بازارهای مالی در کوتاه مدت مطالبه نکنید.
افزایش شانس برنده شدن در قرعه کشی خودرو | متقاضیان خرید خودرو بخوانند
مرحله سوم فروش خودرو در سامانه یکپارچه در حالی به پایان رسید که نگاهی به آمارهای منتشر شده نشان از شکست دوباره یک باور غلط اقتصادی دارد. قیمت گذاری و دخالت های دولت در بازار، سیاست محبوب غالب دولتمردان در ایران است. دولتمردانی که سعی می کنند اشتباهات سیاست گذاری خود را که در تورم بالا تبلور پیدا می کند از جیب تولیدکننده بپردازند.
زمان گرانی بنزین اعلام شد؟ | روش جدید افزایش قیمت بنزین
کدام خودروها از ماه آینده می آیند؟ | تعرفه واردات تغییر کرد
افزایش شانس برنده شدن در قرعه کشی خودرو | متقاضیان خرید خودرو بخوانند
کدام بانک ها وام بدون ضامن می دهند؟ | سود کارمزد وام بدون ضامن
وام اربعین پرداخت می شود؟ | مبلغ نهایی وام اربعین
قرعه کشی خودرو با تغییر همراه شد.جدیدترین خبر از سومین دوره قرعه کشی خودرو را بخوانید. قرعه کشی خودرو در سامانه یکپارچه جدید انجام می شود. قرعه کشی خودرو شاید به طور کامل حذف شود. جزئیات جدید قرعه کشی خودرو را بخوانید.
جزئیات روند قرعه کشی خودرو
از سال ۱۳۹۷ اقتصاد ایران وارد فاز جدیدی از تورم شده است؛ از سال ۱۳۵۸ تا ابتدای سال ۱۳۹۷، میانگین تورم نقطه به نقطه کشور حدود ۲۰ درصد بوده که این رقم از فروردین ۱۳۹۷ تا پایان مرداد امسال به حدود ۳۶ درصد افزایش یافته است. به بیان دیگر، هر چند تورم بالا معضل همیشگی اقتصاد ایران بوده اما طی چهار سال گذشته، این معضل تشدید شده است.
در حالی سیاستگذاران اقتصادی نه تنها نتوانستهاند طی چند دهه گذشته مشکل تورم را حل کند که شاید بتوان گفت راهکار کنترل تورم یکی از مشخص ترین مسائل علم اقتصاد است و آن چیزی جز کنترل رشد نقدینگی متناسب با فضای کلان اقتصادی و رشد تولید ناخالص داخلی نیست؛ به بیان دیگر، در صورتی که در یک اقتصاد، رشد نقدینگی نامتناسب با رشد اقتصادی باشد، نتیجه قطعی آن تورم خواهد بود.
اما در ایران به دلایل متعددی هیچگاه رشد نقدینگی کنترل نشده است؛ شاید یکی از بنیادی ترین دلایل این موضوع را می توان در رویکرد سیاسی دولت ها جستجو کرد. به طور غالب دولت ها هزینه ناکارآمدی سیاستی خود را با چاپ پول جبران می کنند. در حقیقت چاپ پول و رشد نقدینگی بهای سیاستهای اشتباه اقتصادی است. در این میان عوامل دیگری همچون ناترازی نظام بانکی هم بر ابعاد بحران رشد نقدینگی در کشور افزوده است.
اما دولت ها به جای انتخاب راه درست برای کنترل تورم، راه آسان را انتخاب می کنند و آن قیمت گذاری دستوری است. به بیان دیگر، به تولیدکننده اجازه نمی دهند قیمت محصول خود را متناسب با افزایش هزینه های تولید ناشی از تورم بالا ببرد. دولت ها که خود اصلیترین عامل تورم هستند، همچون منجی برای حمایت از خانوارها با سیاست قیمت گذاری دستوری و تعیین قیمت مصوب وارد می شوند. سیاستی که هر چند نام زیبای حمایت از مصرف کننده را یدک می کشد اما در حقیقت سیاست نابودی تولید و مصرف کننده است.
فرض کنید شما یک تولیدکننده باشید و اجازه فروش محصول خود را در قیمتی دارید، حتی هزینه تولیدتان را پوشش نمی دهد؛ در این شرایط چه کار خواهید کرد؟ پاسخ روشن است: یا تولید خود را متوقف می کنید و یا اگر مجبور به ادامه تولید باشید، سعی می کنید برای کاهش ضررتان، با حداقل ظرفیت ممکن به تولید ادامه دهید. این یعنی کاهش عرضه و سرمایه گذاری و در نتیجه تشدید تورم.
حالا فرض کنید که این موضوع در صنعت خودرو باشد؛ صنعتی که علاوه بر این مشکلات، یک ساختار ناکارآمد و با بهره وری پایین را هم به همراه دارد. ساختاری که دوباره نتیجه سیاست های اشتباه چند دهه گذشته است. نگاهی به صورت های مالی خودروسازان نشان می دهد که تقریبا دو خودروساز بزرگ کشور غالب محصولات خودر را کم تر از هزینه تولید می فروشند. پس تعجبی ندارد که شاهد کاهش تیراژ تولید و انباشت زیان چند ده هزار میلیاردی آن ها باشیم.
در این شرایط بازهم سیاست گذار اقتصادی راه آسان را انتخاب کرد و آن تعیین قیمت مصوب بود. در شرایطی که از یکسو تفاوت قیمت بازار آزاد و قیمت مصوب به چند ده میلیون می رسید و تولید کم شده بود و از سوی دیگر، میلیون ها نفر سعی در خرید خودرو برای کسب سود شیرین بدون دردسر بودند، باز هم سیاست گذار به جای تصحیح روند معیوب خود با یک سیاست عجیب همه را غافلگیر کرد؛ قرعه کشی خودرویی.
خرداد ۱۳۹۹، قرعه کشی خودرو آغاز به کار کرد و در آن میلیون ها نفر برای خرید تعداد محدودی خودرو به قیمت مصوب رقابت می کردند. خوش اقبال هایی که اسامی آن ها از قرعه شانس بیرون می آمد، برنده رانت چند میلیونی می شدند. سیاستی که تا اردیبهشت امسال ادامه داشت.
برای آنکه ابعاد این لاتاری خودرویی را درک کنیم، آمار مرحله آخر قرعه کشی ایران خودرو را با هم مرور می کنیم. مرحله سی و هشتم فروش فوری ایران خودرو در حالی در اردیبهشت ۱۴۰۱ با عرضه ۲۰ هزار خودرو برگزار شد که بیش از ۶ میلیون نفر در این مرحله شرکت کرده بودند.
پس از آن بود که برگزاری قرعه کشی توسط خودروسازان لغو شد. اما این ممنوعیت به معنای اصلاح روند معیوب سیاست قیمت گذاری دستوری نبود و وزارت صمت همان باور شیرین چند سال گذشته را دنبال کرد.
وزارت صمت در حقیقت مشکل را در نحوه برگزاری قرعه کشی می دانست و نه سیاست قیمت گذاری دستوری. در این شرایط مسئولین وزارت صمت باور داشتند در صورت فعالیت یک سامانه جدید که اولاً تمام خودروسازان، یکجا محصولات خود را عرضه کنند و ثانیاً شفافیت در آن بالا باشد، مشکلات قرعه کشی خودرو حل خواهد شد.
بر اساس این ایده بود که سامانه یکپارچه تخصیص خودرو در اواخر خرداد ماه امسال شروع به فعالیت کرد. در اولین مرحله تمام خودروسازان کشور (خصوصی و دولتی) ۱۷۷ هزار دستگاه خودرو عرضه و حدود ۴میلیون و ۱۷۵ هزار نفر هم متقاضی برای خرید آن ها ثبت نام کردند. اینجا بود که مسئولین وزارت صمت، کاهش تعداد متقاضیان خرید تمام خودروها به ۴ میلیون را پیروزی خود عنوان کردند و گفتند مشکل از سامانه بود.
اما آمار مرحله سوم سامانه یکپارچه، گواهی بر باور اشتباه و غلط همیشگی سیاستگذاران بود؛ در مرحله سوم که هفته چهارم شهریور برگزار شد بیش از ۶ میلیون و ۶۸۰ هزار نفر برای خرید ۶۰ هزار دستگاه خودرو ثبت نام کردند. نکته جالب توجه این است که بیش از ۹۷ درصد افراد، متقاضی محصولات ایران خودرو بودند. محصولاتی که اولاً بیشترین اختلاف را میان قیمت مصوب و بازار دارند و ثانیاً همچنان مشول قرعه کشی هستند و اتفاقاً تولید آن ها با بیش ترین زیان همراه است.
حالا باید دوباره از مسئولان وزارت صمت پرسید که دیدید مشکل از سامانه ها نبود؟ اقتصاد ایران کم از این سامانه ها به خود ندیده است. سامانه هایی که همگی یک سرنوشت واحد داشتند؛ شکست.
البته باز هم تاکید می شود که مشکل صنعت خودرو بسیار فراتر از این مباحث است؛ رانت گسترده، انحصار، ممنوعیت واردات، تعرفهها چند ده درصدی به بهانه حمایت از تولید داخل، بهره وری پایین، ساختار مدیریتی ناکارآمد و . . اما مشکل هرچه باشد، راه حل، سامانه ها و قیمت گذاری دستوری نیست.
دیدگاه شما