چرا باید تئوری های سازمان و مدیریت را بدانیم؟
ما اغلب از تئوری هراس داریم و نسبت به ارزش مطالعه، یادگیری و استفاده از تئوریها بیتوجهیم. عموماً وقتی واژه تئوری را میشنویم تصور میکنیم با مجموعهای از واژههای بیسر و ته و غیرکاربردی مواجه خواهیم شد که دردی از ما دوا نمیکنند و برای ما چیزی به جز اتلاف وقت ندارند. به همین دلیل است که اگر یک متخصص قصد داشته باشد نظرات خودش را با ارجاع به یک پیشزمینه تئوریک مشخص تشریح و توجیه کند، در ذهن ناخودآگاهمان او را به بیاطلاعی از دنیای واقعی و محدود ماندن در کتابهای حجیم دانشگاهی متهم میکنیم. اما همه این تصورات نادرست هستند! پیشرفت علم (در همه شاخههای علوم طبیعی و اجتماعی) حاصل فهم تئوریها و حرکت در چارچوب یک تئوری مشخص برای حل مسائل دنیای پیرامون است. بدون تئوریها ما در دنیایی آشفته رها میشویم، دنیایی که قادر به فهم پیچیدگیها و جزئیاتش نیستیم و نمیتوانیم روابط بین پدیدهها و متغیرها را در خیل انبوه جزئیات پیچیده درک کنیم. در این میان تئوریها با ارائه مجموعهای از پیشفرضها در رابطه با پدیده مورد نظر به نگاه ما جهت میدهند و تفسیر مشخصی از ارتباط میان متغیرهای موثر بر آن پدیده و نحوه تغییر و تحول آنها ارائه میکنند.
به طور کلی فرقی نمیکند که مشغول تحصیل و یادگیری در چه رشتهای هستید، همه رشتهها و شاخهها تئوریهای مختص به خودشان را برای تشریح پدیدههای هدف (موضوع آن رشته علمی) دارند و در این میان شاید علوم اجتماعی (علوم سیاسی، جامعهشناسی، اقتصاد، مدیریت و علوم مشابه) به واسطه ذات اهمیت یک استراتژی و ماهیتشان از نظر حجم تئوریها فربهتر باشند. در گرایشهای مختلف رشته مدیریت، درس تئوریهای سازمان و مدیریت یکی از دروس اصلی هر سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری مدیریت است و به علت حجم بالای مطالب و مفاهیم، اغلب دانشجویان دل خوشی از این درس ندارند! شاید اصلیترین دلیل بیتوجهی و بیانگیزگی نسبت به این واحد درسی مهم ریشه در شیوه و اهمیت یک استراتژی استراتژی تدریس تئوریهای سازمان و مدیریت باشد. تدریس انبوهی از تئوریها و الگوها و مدلها بدون درنظرگرفتن نخ تسبیحی که بتواند این مفاهیم را به هم پیوند دهد و یک ارتباط منطقی میان نقطهنظرات اندیشمندان مختلف پدید بیاورد، نمیتواند روش مناسبی برای تدریس این واحد درسی باشد. به علاوه، نباید از یاد برد که آموزش تئوریها بدون توجه به بستر (Context) چندان اثربخش نیست.
در ترمی که گذشت، درس تئوری های سازمان و مدیریت را برای دانشجویان MBA گرایش استراتژی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران تدریس کردم و سعی کردم این درس را از قالب متداول تدریس تئوریها بر اساس سیر تاریخی توسعه و نشر تئوریها خارج کنم و آن را با طرح سئوالاتی که دانستن پاسخشان برای دانشجویان گرایش استراتژی کلیدیست، به پیش ببرم. به طور جدی معتقدم این درس یکی از مهمترین دروس رشته مدیریت است و این باور انگیزهای برای نوشتن این یادداشت شده است.
دلیل اهمیت تئوریهای سازمان و مدیریت چیست؟
سازمان یکی از وجوه تمدن بشری است و بشر امروزی تقریباً بدون رجوع به مفهومی تحت عنوان سازمان (به اشکال مختلف) قادر به ادامه زندگی نیست. در چنین وضعیتی فرقی نمیکند که شما مدیرعامل، کارمند، مدرس یا مشاور یک سازمان باشید. در هر جایگاهی که حضور دارید، با مفهوم سازمان و خصیصههای آن سروکار دارید و فهم تئوری های سازمان و مدیریت برای مواجهه با این مفهوم بسیار راهگشاست. حتی میتوان به این هم اشاره کرد که تسریع گردش اطلاعات به کمک شبکههای اجتماعی و بهراه افتادن موجی از پرسشگری درباره ضرورت وجودی، کارکردها، اقدامات و عملکرد بسیاری از سازمانها میان عموم مردم، اهمیت مطالعه تئوریهای سازمان و مدیریت را بیش از پیش کرده است. اگر بدانید ضرورت و منطق شکلگیری یک سازمان مشخص چیست و این منطق با چه زبانی قابل تفسیر و تشریح است، میتوانید مطالبه دقیقتر و بهتری از عملکرد آن سازمان داشته باشید و در دام نقهای روشنفکرانه و بیحاصل نیافتید! البته اینها تمامی دلایل اهمیت تئوری های سازمانی نیستند. اگر قصد تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی مدیریت را داشته باشید، قطعاً باید تمرکز بیشتری روی تئوریهای مدیریت داشته باشید. فارغ از سئوالات کنکور در تئوری مدیریت، در طی دوره تحصیل چه در ایران و چه در خارج از ایران، واحد درسی تئوری سازمان و مدیریت در برنامه درسی همه دانشگاهها وجود دارد.
از کجا مطالعه تئوری های مدیریت را آغاز کنیم؟
تئوریها درصدد تشریح چرایی و چگونگی پدیدهها هستند و هیچ فایدهای ندارد که بدون توجه به نقطه تمرکز تئوریها، به دنبال حفظ کردن اصول و گزارههای آنها باشیم. مطالعه تئوریها بر حسب سیر تاریخی ممکن است ما را نسبت به تغییر و تحولات دانش مدیریت در طول زمان آگاه کند، اما در فهم صورت مسئلههای اصلی سازمانها کمکی به ما نمیکند. برای مطالعه تئوری های مدیریت به دنبال پرسشهای مشخص باشید. پرسشهایی مانند: ” سازمان چیست؟ چرا سازمانها شکل میگیرند، توسعه مییابند و به تدریج نقش و جایگاه مهمتری کسب میکنند؟ چرا برخی از سازمانها به نماد تبدیل میشوند؟ علت زوال سازمان چیست؟ ” میتوانند نقطه آغاز خوبی برای مطالعه تئوری های سازمان و مدیریت باشند و درصورتیکه تئوریها را با چنین صورت مسئلههای مشخصی مطالعه کنید، به مراتب یادگیری عمیقتر و بهتری خواهید داشت که به شدت برای درک و تحلیل مسائل دنیای پیرامونی نیز کمککننده است. به علاوه، میتوان این مسیر را با تمرکز بر زیربناهای فلسفی تئوریهای مدیریتی عمیقتر نمود.
منابع مناسب برای مطالعه تئوری های مدیریت کدامند؟
تقریباً در همه کلاسهایم دانشجویان را به مطالعه منابع دست اول تشویق میکنم. در اکثر موارد، منابع دست اول در قالب مقالات انگلیسیزبان در نشریات معتبر مدیریتی یا دیگر شاخههای علوم اجتماعی به چاپ رسیدهاند و عمدتاً دسترسی به آنها و یافتن فایلی که قابلیت دانلود داشته باشد، آسان است. بخش عمدهای از این منابع دست اول در سالهای دور منتشر شدهاند یا گاهاً توسط نشریات اقتصادی، حقوقی و روانشناسی (به ویژه در زمینه تئوری های رفتار سازمانی) به چاپ رسیدهاند. بنابراین ممکن است فهم متن این مقالات برای بخشی از دانشجویان دشوار باشد. اما این دشواری ارزشش را دارد و خروجی چنین تلاشی به یک دستاورد ماندگار در فهم اندیشههای سازمانی و مدیریتی اصیل میانجامد. بنابراین به جای جستوجوی کتب فارسی (یا حتی کتب انگلیسی)، به دنبال نشریه های معتبر علمی و مقالات و رسالههای اندیشمندان اصلی هر تئوری در این نشریهها باشید. یافتن این اندیشمندان کار چندان سختی نیست و میتوان با یک جستوجوی کوتاه در اهمیت یک استراتژی میان منابعی که به طبقهبندی تاریخی تئوری های سازمان و مدیریت پرداختهاند، به فهرستی از مهمترین اندیشمندان و مبدعان هر تئوری دست یافت. بنابراین یک نکته را حتماً در نظر بگیرید: کتابهای فارسی را فراموش کنید!
برای فهم استراتژی باید روی کدام تئوریها تسلط پیدا کنیم؟
از آنجاییکه سالهاست به طور تخصصی و حرفهای در زمینه استراتژی به تدریس و مشاوره مشغول هستم، قاعدتاً باید در انتهای این یادداشت اشارهای هم به استراتژی و تئوری های سازمانی در زمینه مدیریت استراتژیک داشته باشم. اگر دانشجو، محقق یا کارشناس استراتژی هستید، پیشنهاد میکنم منابع ذیل را با ترتیب اشارهشده مطالعه کنید. این لیست قطعاً کامل نیست اما تجربهام نشان میدهد مطالعه این مجموعه مقاله و حفظ توالی میانشان میتواند کمک خوبی به فهم مفاهیم بنیادین سازمان و استراتژی و درک روابط موجود میان این مفاهیم (معادل سطح کارشناسی ارشد) بکند.
منابع پیشنهادی:
Porter, M.E. (1979). How competitive forces shape strategy. Harvard Business Review, March-April Issue, 137-145.
Williamson, O. E. (1991). Strategizing, economizing, and economic organization. Strategic Management Journal, 12(S2), 75-94.
Wernerfelt, B. (1984). A resource‐based view of the firm. Strategic Management Journal, 5(2), 171-180.
Grant, R. M. (1996). Toward a knowledge‐based theory of the firm. Strategic Management Journal, 17(S2), 109-122.
Teece, D. J., Pisano, G., & Shuen, A. (1997). Dynamic capabilities and strategic management. Strategic Management Journal, 18(7), 509-533.
Eisenhardt, K.M. (1989). Agency theory: An assessment and review. The Academy of Management Review, 14(1), 57-74.
Meyer, J. W., & Rowan, B. (1977). Institutionalized organizations: Formal structure as myth and ceremony. American اهمیت یک استراتژی Journal of Sociology, 83(2), 340-363.
Eisenhardt, K. M. (1988). Agency-and institutional-theory explanations: The case of retail sales compensation. The Academy of Management Journal, 31(3), 488-511.
Freeman, R. E., & McVea, J. (2001). A stakeholder approach to strategic management. The Blackwell Handbook of Strategic Management, Oxford: Blackwell Publishing, 189-207.
Gulati, R. (1998). Alliances and networks. Strategic Management Journal, 19(4), 293-317.
اهمیت یک استراتژی
شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران(شارا)، سازمانها در معنای وسیع کلمه از شالودههای اجتماعی کنونیاند و مدیریت، مهمترین عامل در حیات، رشد و بالندگی یا مرگ سازمانها است .
مدیر، روند حرکت از وضع موجود به سوی وضعیت مطلوب راهدایت میکند و در هرلحظه، برای ایجاد آیندهای بهتر در تکاپو است .
دفتر پژوهشهای فرهنگی به لحاظ اهمیت موضوع مدیریت در عرصههای مختلف، به این مقوله مهم پرداخته و دیری است که شاخه دیگری از پژوهشها و انتشارات خود را بهعنوان فرهنگ و مدیریت به جویندگان علم، کارآفرینان و سایر علاقهمندان تقدیم کرده است .
کتاب پیادهسازی استراتژی نوشته «اندرو مک لنان» با ترجمه دکتر سیدمحمد اعرابی، دکتر سیدعلیرضا هاشمی و دکتر محمود قادری به تازگی از این انتشارات به چاپ رسیده است .
در ادامه با سر فصلهای این کتاب آشنا میشویم :
براساس نگرش برنامهریزی عقلایی (منطقی)، استراتژیها بر مبنای فرآیندهای رسمی و تصمیمگیری عقلایی تدوین میشوند یا دست کم باید این گونه تدوین شوند .
در این نگرش، بین استراتژیهای سطح سازمان و استراتژیهای سطوح پایینتر، یک رابطه یک طرفه و از بالا به پایین وجود دارد و استراتژی سطوح پایینتر بر اساس استراتژی سطح سازمان (اگرچه نه بهصورت کامل) قرار دارد به این معنی که هدفها، استراتژیها و سیاستهای سطوح پایینتر در جهت سازگاری با هدفهای سازمان تدوین میشوند .
استراتژی که از این دیدگاه مورد توجه قرار میگیرد، آبشاری است که از بالا فرو میریزد و در فرآیند تدوین استراتژی در سطح سازمان به نیازهای سازمان توجه دارد و آنها را معرفی میکند. مزیت الگوهای عقلایی در سرعت بالای آن برای رسیدن به هماهنگی و ساده بودن آن است .
با طراحی واحدهای سازمانی و تعیین ادارهها و بخشهای داخلی، کارهای سازمان میان واحدهای اصلی تقسیم میشود و امکان استاندارد کردن کارها و تخصصی کردن فعالیت کارکنان فراهم میشود؛ ولی موفقیت سازمان در تحقق اهدافش، مستلزم هماهنگ ساختن فعالیتهای مذکور با اهداف استراتژیک سازمان است .
در واقع بدون هماهنگی، احتمال بروز تاخیر و اتلاف وقت در انجام فعالیتها، پروژهها و طرحها افزایش مییابد و ممکن است سازمان با ناتوانی و ناکامی مواجه شود .
بنابراین اگرچه تدوین استراتژی برای پیشبرد اهداف یک سازمان ضروری است، اما آنچه مهمتر به نظر میرسد وجود هماهنگی بین عناصر سازمان و نیز استراتژیهای مختلف آن است . هماهنگی فرآیندی است که طی آن همه بخشهای تشکیلدهنده یک کل برای دستیابی به هدف مشترک ترکیب میشوند. برای رسیدن به هماهنگی استراتژیک از الگوهای متفاوتی پیروی میشود .
در این کتاب برای رسیدن به هماهنگی از الگوهای عل�'ی استفاده شده است. به این معنی که بعد از تدوین ماموریت، چشمانداز، ارزش ها، اهداف استراتژیک و استراتژیها تحت عنوان برنامهریزی استراتژیک، فعالیتهای حیاتی یا وظیفهای استخراج شده و در ادامه بر این مبنا، پروژهها و طرحهای سازمانی مرتبط استخراج میشوند .
مک لنان برای پیادهسازی استراتژی از اصول پنجگانهای تحت عناوین علیت، اهمیت، سازگاری، پیوستگی و شفافیت بهره میگیرد و آنها را در چارچوبی با عنوان چارچوب هرم وارونه بهکار میگیرد.چارچوب هرم وارونه دو مرحله دارد :
• مرحله اول به تبدیل اهداف استراتژیک به فعالیتهای حیاتی (وظیفه ای) مربوط است. به عبارت دیگر انتقال از یک هدف استراتژیک به شناسایی فعالیتهای ضروری که به تحقق اهداف کمک خواهند کرد .
این بخش از چارچوب به مدیران کمک میکند تا آنچه را که برای پیاده سازی موفق استراتژی در بافت خاص آنها مهم است، شناسایی و هماهنگ کنند .
• مرحله دوم به هم سویی طرحها (پروژه ها) و سیستمهایی (فرآیند ها) مربوط میشود که عموما برای پیادهسازی موفق استراتژی مهم هستند .
اگرچه هر موقعیتی منحصربهفرد و خاص شرایط خود است، این عناصر سازمانی باید با فعالیتهای حیاتی شناسایی شده هماهنگ شوند و در یک ترتیب منطقی برای تصمیمگیری ارائه شوند .
فصلهای این کتاب بر مبنای همین الگو هستند. فصلهای اول و دوم ضمن بیان اهمیت پیادهسازی استراتژی یعنی تبدیل استراتژیها به فعالیتهای حیاتی به تعریف و مفهوم آن میپردازند .
در فصلهای سوم و چهارم به چالشها و مشکلات پیادهسازی استراتژی پرداخته میشود. در فصلهای پنجم و ششم چارچوب پیاده سازی استراتژی بیان و ضمن آن استراتژی به فعالیتهای حیاتی (وظیفه ای) تبدیل میشود و در فصلهای هفتم و هشتم نیز هم سویی فعالیتهای حیاتی (وظیفه ای ) با استراتژی با استفاده از حلقههای عل�'ی مجددا چک میشود و طرحها ( پروژهها) و سیستمهای سازمانی (فرآیندها) نیز با استراتژی همسازی میشوند .
در نهایت این کتاب برای کمک به مدیران دستاندرکار نگاشته شده تا از عهده چالش پیاده سازی استراتژی برآیند. از این رو این کتاب، برخی مسائل مفهومی را روشن و چارچوب سازمان یافتهای را برای پیاده سازی استراتژی فراهم میکند که به تصمیمها و اقدامات کمک میکند .
اما همانطور که اشاره شد، پیاده سازی استراتژی حوزهای بسیار دشوار است . تحقیقات نشان میدهند که حدود نیمی از تصمیمهای استراتژیک به هیچ وجه اجرا نمیشوند و در صورت اجرا نیز به اهداف خود دست پیدا نمیکنند. به نظر میرسد مدیران عامل این موضوع را میدانند، اغلب انها سازمانهای خود را در پیادهسازی استراتژی موفق نمیدانند .
هدف این کتاب راهنمایی عملی و دقیقی است که منتج به تفکری نظاممند درباره این موضوع پیچیده میشود. این کتاب ایدههای موجود را با بینشهای جدیدی از تحقیقات تجربی پیشین ادغام میکند .
دلیل اهمیت استراتژی های بازاریابی اینترنتی چیست؟
اگر میخواهید به دنبال استراتژی های بازاریابی اینترنتی بروید، از همین ابتدا باید بدانید که هیچ نیازی به تهیه گزارش های مفصل و طولانی ندارید. شما میتوانید تمام آن چیزی که نیاز دارید را در چند برگه A4 در قالب یک جدول خلاصه نمائید. سپس با تدوین یک برنامه اجرایی دقیق و استراتژی درست، در مسیر صحیح قدم بردارید. اما منظور از استراتژی بازاریابی اینترنتی چیست؟ چطور میتواند به ما در راستای رسیدن به اهدافمان کمک کند؟
به خاطر بسپارید بازاریابی مجموعه فعالیت شما در فضای کسب و کار را گویند که در نهایت منجر به هدایت مصرف کننده به سمتتان خواهد شد. پس هیچگاه نباید آن را دست کم بگیرید یا پشت گوش بیاندازید. با کمک استراتژی نیز شما دامنه فعالیت ها و حتی مسیر حرکت شرکت خود را به صورت بلند مدت مشخص می نمائید. شاید در ابتدا کمی سخت باشد اما ادغام این دو مقوله با یکدیگر دقیقا همان نقطه ایست که باید به آن برسید. پس بیایید کمی بیشتر درباره آن بدانید.
چرا باید به دنبال استراتژی های بازاریابی اینترنتی برویم؟
میدانیم که بازاریابی نقش مهمی در افزایش فروش و عرضه خدمات ایفا می کند. اما بدون رعایت برخی اصول، رسیدن به هدف امکانپذیر نیست. استراتژی های بازاریابی اینترنتی به مجموعه برنامه هایی میگویند که باید به جهت بازاریابی و هدف گرفتن بازار مورد نظر، تدوین کنید. این استراتژی نیز باید اصولی باشد تا روند رسیدن به نتیجه موردنظر تسهیل گردد. چون در واقع داشتن استراتژی مهمترین بخش بازاریابی است.
طبق تجارب و سوابق قبلی بازاریابان، استراتژی بازاریابی به انواع مختلفی تقسیم میشوند که شما باید چند مورد از مهمترین آنها را در شیوه بازاریابی خود، به کار ببرید.
داشتن استراتژی در بازاریابی به فعالیت شما نظم و برنامه خواهد بخشید.
کسب و کارها برای اینکه سهم بیشتری از بازار را به نام خود درآورند، نیازمند این هستند که انواع استراتژیهای مختلف را برای بازاریابی خود، به کار بگیرند. هرکدام از این استراتژی ها بهگونهای متفاوت عمل می کنند و نوع تعامل آن با مشتری، مهم ترین نقطه تفاوتشان به حساب می آید.
به عنوان مثال؛ اگر شما برای مشتریان آنلاین خود پیشنهادهای جذاب و قوی (مانند تخفیف های ویژه و تبلبغات قوی و…) داشته باشید، در ابتدا تمایز خدمات قوی و منحصر به فرد خود را نشان می دهید، سپس وفاداری خود را به آن ها نشان می دهید.
به این صورت شما نه تنها مشتریان خود را تشویق به خرید می کنید بلکه مشتریان جدیدی نیز کسب می نمائید. به همین دلیل استراتژی های بازاریابی دیجیتال برای بسیاری از کسب و کار ها حائز اهمیت است. زیرا محتوای شما ارتباط شما را با مشتری های خود از طریق جستجو در گوگل، ایمیل مارکتینگ، بازاریابی اجتماعی و… افزایش می دهد.
اما کدام روش استراتژی کاربردی تر است؟ در ادامه به شما خواهیم گفت.
انواع استراتژی بازاریابی اینترنتی
این نوع استراتژی با استفاده از فضای وب و اینترنت صورت می گیرد. در واقع بازاریابی اینترنتی در دنیای امروز نقش بسیار مهمی در تبلیغات دارد. این نوع بازاریابی نیز در دل خود انواع دیگری از بازاریابی همچون محتوا، موبایلی، بهینه سازی و ایمیلی را جای داده است که به بررسی آنها میپردازیم.
در واقع هر چیزی که در اینترنت بخواهد شما را متقاعد کند به آدرس جدیدی بروید، جز استراتژی بازاریابی اینترنتی محسوب میشود.
*بازاریابی موتور جستجو (SEM)
در این بازاریابی نیز ما دو نوع متفاوت داریم یکی بازاریابی موتور جستجو (SEM) که پولی است و یکی بهینهسازی موتور جستجو (SEO) که دارای ترفندهای مخصوص خود است. در بازاریابی موتور جستجو، شما وقتی مطلبی را در اینترنت سرچ میکنید، به برخی از نتایج میرسید که در ابتدای آنها کلمه تبلیغ (Ad) دیده میشود. این نوع استراتژی بازاریابی بر اساس افزایش ورودی و ترافیک یک وبسایت صورت میگیرد. در بهینهسازی موتور جستجو که هزینه معقولتری دارد، با استفاده از قوانین و اصول موتورهای جستجو، یک وبسایت بهینهسازی میشود تا هنگامیکه مخاطب مطلبی را جستجو میکند، وبسایت در صدر نتایج دیده شود.
*بازاریابی ایمیلی (Email Marketing)
در این نوع بازاریابی، از طریق جمعآوری بانک اطلاعاتی ایمیل مخاطبان هدف، به ارسال مطالب جذاب و پیشنهاد تخفیف به مشتری پرداخته میشود تا مشتری به وبسایت موردنظر بازگشت داشته باشد. در این نوع استراتژی بازاریابی بانک اطلاعاتی از طریق دریافت اطلاعات مشتری و عضویت آنها در خبرنامهها جمعآوری میشود.
*بازاریابی محتوا (Content Marketing)
در استراتژی بازاریابی محتوا، اصل و اساس آن طبق تعامل با مشتری پایهگذاری میشود. در واقع تولید محتوای جذاب و به درد بخور برای مشتری که بتواند اطلاعات و دیتای کاملی از یک موضوع را در اختیارشان قرار دهد، باعث افزایش تعامل و اطمینان به برند موردنظر میشود.
*استراتژی بازاریابی چریکی
یکی از مهمترین انواع بازاریابی را باید بازاریابی چریکی بدانید که با هزینه کم هم به شما بازتاب بسیار گستردهای می دهد. هنگامیکه اسم بازاریابی چریکی به گوشتان بخورد احتمالاً در ذهن شما خشونت و اعمال نامناسب تداعی شود. درصورتیکه این استراتژی بازاریابی در دنیای امروز بسیار کاربردی است. این نوع استراتژی بازاریابی با استفاده از نوآوری و خلاقیت گروه بازاریابی، صورت می گیرد و می تواند بسیار مفید واقع شود، البته باید طبق اصول انجام شود تا نتیجه لازم به دست بیاید.
کلام آخر
در این مقاله تا حد امکان تلاش کردیم توضیحاتی را درخصوص استراتژی های بازاریابی اینترنتی و انواع مختلفی که میتواند نیاز شما را برآورده سازد ارائه دادیم. با این حال ممکن است سوالات مختلفی ذهن شما را به خود مشغول نماید. از همین رو توصیه میکنیم به بخش تماس باما سری بزنید. کارشناسان تیم حرفه ای بابک خسروی نیا راهنمایی های کاملی را در اختیار شما قرار خواهند داد.
اهمیت یک استراتژی
مقدمه
یک کسبوکار جدید، فارغ از ابعاد و اندازه (یک شرکت کوچک استارتآپی، یک شرکت فناور متوسط و یا یک هلدینگ بزرگ چند هزار نفره) و حتی ماهیت آن (خدماتی، تولیدی مبتنی بر فناوریهای بالغ و یا یک شرکت فناور مبتنی بر ایدههای نوآورانه و نوظهور)، به ابزارهای مختلفی برای موفقیت نیازمند است؛ داشتن تیمی همافزا و مکمل که با دانش و مهارت خود، میتوانند توسعه نوآوریهای جدید را ممکن سازند، مدیریتی هوشمند و چابک که فرصتها را در کسری از ثانیه تشخیص داده و همواره در پی اتخاذ بهترین تصمیمها برای توسعه بیشتر کسبوکار است، منابع مالی کافی، اعم از سرمایههای جذب شده و یا جریانهای درآمدی پایدار و نیز توجه دقیق و همهجانبه به بازار و مشتریان با هدف توسعه محصولات و خدماتی مفید و مطابق با سلایق مصرفکنندگان.
ارتباط مناسب با بازار و مشتریان، یکی از مهمترین فاکتورهای موفقیت یک کسبوکار است. مثالهای متعددی از بنگاههای اقتصادی وجود دارد که بهرغم برخورداری از محصولی شاخص و کارآمد از نظر فنی، نظر مشتریان را جلب ننموده و عاقبت از بازار خارج شدهاند. این امر، بهخوبی نشان میدهد که بازاریابی هوشمند و مؤثر، تا چه حد میتواند در فروش محصول و موفقیت شرکت مفید واقع گردد. نکته جالبتر اینکه یک فرآیند بازاریابی واقعبینانه و کارآمد، امکان رصد و دریافت بازخورد مشتریان را هم فراهم میسازد؛ چیزی که استراتژیهای تولید و توسعه محصول شرکت را هدایت نموده و از این طریق، پایداری و موفقیت مستمر را تضمین میکند.
اگر بنیانگذار یک کسبوکار نوپا هستید و یا ایدهای در ذهن دارید و مترصد راهاندازی استارتآپ خود میباشید، باید بدانید که بازاریابی، یکی از مهمترین فاکتورها در رشد و توسعه کسبوکارتان خواهد بود. اتخاذ یک استراتژی بازاریابی هوشمندانه و استفاده حداکثری از فرصتهای دنیای دیجیتال فعلی، سهم شما را از بازار افزایش داده و شما را از رقبا متمایز میسازد. در این نوشتار، سعی شده تا چگونگی اتخاذ یک استراتژی بازاریابی استارتآپی و نحوه ارزیابی آن بیان گردد.
مرحله اول: استراتژی خود را مشخص کنید.
هیچ دو استارتآپی کاملاً مشابه هم نیستند. از همین رو، هر استارتآپ به استراتژیهای بازاریابی متفاوتی نیازمند است . شاید بهعنوان یک بنیانگذار استارتآپی، از این شرایط وحشت کنید و با خود بگویید که چگونه میتوان استراتژی بازاریابی مناسب را تشخیص داد؟
نگران نباشید؛ با وجود تفاوتهای کوچک و بزرگ بین استارتآپها، تمام استراتژیهای موفق بازاریابی، شامل چهار مؤلفه اصلی هستند: «اهداف، مخاطبین، تحقیقات بازار و بودجه». بنابراین:
1. اهدافتان را تعیین کنید!
در مراحل اولیه فعالیت یک کسبوکار جدید، بسته به نحوه تعریف موفقیت، ممکن است اهداف شما متفاوت باشند. اما برای بسیاری از استارتآپها، اهداف کلیدی را میتوان چنین تعریف کرد: «افزایش آگاهی از برند و جذب مشتریان جدید» . اگرچه هر دوی این موارد، در پیشرفت و توسعه استارتآپ شما مهم هستند، اما اولویتبندی اهدافی که بیشترین معنا را برای شما دارند، میتواند مفید باشد. پس:
الف) آگاهی از برند را بالا ببرید؛ هنگام شروع یک کسبوکار جدید، مهم است که خود را به مشتریان موجود یا مشتریان بالقوه معرفی کنید. شما باید به مردم بگویید که چه کسی هستید، چه کاری انجام میدهید و چه چیزی شما را از دیگران متمایز میکند. اگر ترجیح میدهید آگاهی از برند را در اولویت قرار دهید، احتمالاً اهداف و استراتژی بازاریابی شما، بر مبنای تشخیص و شناسایی سریع نام تجاری و محصولات شما از سوی عموم مردم شکل خواهد گرفت.
ب) مشتریان جدید پیدا کنید؛ اگر ترجیح میدهید که جذب مشتریان جدید را در اولویت قرار دهید، هدف شما ممکن است ثبت نام افراد جدید در پلتفرم (محصول یا خدمت) و تشویق آنها برای تبدیل شدن به کاربران فعال باشد. برای رسیدن به این هدف، شما باید یک استراتژی بازاریابی مبتنی بر جلب توجه افراد و ترغیب آنها به تعامل با کسبوکارتان تدوین کنید.
2. مخاطبان هدفتان را مشخص کنید!
نوع و ماهیت استارتآپ مهم نیست. مهم رساندن پیام مناسب بازاریابی به افراد مناسب است. هنگامیکه در حال تدوین استراتژی بازاریابی هستید، وقت بگذارید و به این فکر کنید که مخاطبین ایدهآل شما چه مشخصاتی دارند یا به عبارت بهتر، میخواهید مخاطبان شما چه کسانی باشند.
در اینجا ممکن است چند سؤال پدید آید:
- به مشتریان بالقوه خود چه پیشنهادی میدهید؟
- چه چیزی شما را منحصربهفرد میکند؟
- چرا مشتری شما را به جای رقبایتان انتخاب میکند؟
- اگر مدل کسبوکار شما « B2B » است، آیا محصول شما بیشتر به سود کسبوکارهایی با اندازه خاص یا یک صنعت خاص خواهد بود؟
- اگر مدل کسبوکار شما « B2C » است، انتخاب عاقلانه و منطقی بر مبنای موقعیت مکانی، جمعیتی یا علایق مخاطبین چیست؟
3. جایگاهتان را در بازار پیدا کنید!
بنا بر تحقیقات « CB Insights » پیرامون علل شکست استارتآپها، کمبود تقاضا در بازار، یکی از دلایل اصلی شکست استارتآپها است. ممکن است محصول یا خدمت ارائه شده مشکلی را حل نکند یا آنقدر منحصربهفرد نباشد که بتواند خود را از سایر رقبا متمایز سازد. شاید تمرکز کسبوکار (بازار هدف) خیلی محدود بوده و تعداد مشتریان بالقوه، آنقدر زیاد نباشد که بتوان به موفقیت شرکت و گسترش مقیاس آن فکر کرد. شاید هم هیچ یک از این مشکلات و چالشها وجود نداشته و فقط در موقعیت درستی قرار نگرفتهاید. در این حالت، اصلاً فرصتی برای دستیابی به افراد مناسب وجود ندارد که بخواهیم ببینیم آیا بازار محدودی پیش روی ما است یا خیر!
برای اینکه شانس بیشتری برای استارتآپ خود فراهم کنید، وقت کافی اختصاص داده و در مورد سایر محصولات موجود در بازار تحقیق کنید . با سنجش و ارزیابی علاقه مشتریان بالقوه و اطمینان از تقاضای کافی برای ادامه کار، حالا به این فکر کنید که چگونه در مورد همه چیزهای عالی که میتوانید به مخاطبان هدف خود عرضه دهید، تبلیغ کنید.
4. بودجه خود را تعیین کنید:
برای همه کسبوکارها، بودجه بازاریابی عاملی تعیینکننده است. یک شرکت استارتآپی، تحت تأثیر عوامل مختلفی همچون هزینههای عملیاتی و پیشبینی درآمد قرار میگیرد. مهم نیست که برای هزینههای بازاریابی خود، چقدر میتوانید کنار بگذارید. مهم این است که هوشمندانه هزینه کنید. به اهداف خود فکر کنید و پول خود را روی کانالهایی متمرکز کنید که به شما در دستیابی به آنها کمک میکنند. اگر یک کانال خاص بازاریابی، مثمرثمر واقع نشد، از انجام اصلاحات جدید و امتحان مسیرهای نو اصلاً نترسید.
به یاد داشته باشید که با توسعه کسبوکار (و بودجه شما)، همیشه میتوانید پول بیشتری به بازاریابی خود اختصاص دهید. مهم این نیست که همه مخاطبین بالقوه را همین حالا هدف قرار دهید، مهم این است که مناسبترین گروه مخاطبین بالقوه را شناسایی کرده و با کمترین هزینه، آنها را به سبد مشتریان بالفعل خود منتقل کنید. همیشه وقت برای سایر مخاطبین بالقوه باقی است، پس درست انتخاب کنید!
مرحله دوم: از کانالهای مناسب به مخاطبان خودتان دسترسی پیدا کنید.
دنیای تبلیغات و بازاریابی، بسیار گسترده و مفصل است. احتمالاً شما هم مطالبی پیرامون کانالهای بازاریابی و مسیرهای دسترسی به مشتریان بالقوه خواندهاید. موارد زیر، بهعنوان پنج کانال دستیابی به مشتریان، اجزای اساسی هر استراتژی بازاریابی استارتآپی محسوب میشوند:
1. وبسایت:
وبسایتها، ابزارهای متنوعی برای بازاریابی هستند که به صورت شبانهروزی، برای کمک به شما در برقراری ارتباط با مخاطبین و رشد کسبوکارتان کار میکنند. استفاده از این ابزار بسیار ساده است. اگر دانش و تجربه طراحی وبسایت یا بودجه کافی برای طراحی یک وبسایت انحصاری و تخصصی را ندارید، به سراغ پلتفرمهای طراحی وبسایت رفته و یک وبسایت حرفهای (و رایگان) ایجاد کنید.
هنگام ایجاد وبسایت خود، چند نکته کلیدی وجود دارد که باید آنها را به خاطر داشته باشید:
- نام دامنه وبسایت، هویت آنلاین شما است. بنابراین، انتخاب نامی ساده و متناسب با نام تجاری شما که به سادگی در ذهن میماند، یک اولویت جدی است. همانطور که گزینهها را بررسی میکنید، حتماً در دسترس بودن نام دامنه احتمالی در رسانههای اجتماعی مختلف را هم بررسی کنید. استفاده از یک نام مشترک در تمامی کانالهای تبلیغاتی، به شما در ایجاد هویت یکپارچه تجاری و بهبود دسترسی مشتریان به اطلاعات کسبوکار کمک میکند. به منظور درک بهتر الزامات و نکات کلیدی نامگذاری کسبوکار و دامنه وبسایت، میتوانید به این مقاله مراجعه کنید.
- پس از راهاندازی وبسایت، گزینههای مرتبط با تبلیغات گوگل را تنظیم کنید. این کار، به شما امکان میدهد تا با نمایش تبلیغات هدفمند به افرادی که از وبسایت شما بازدید میکنند و سپس از آن خارج میشوند، سرآمد کسبوکار خود باشید.
- سئو را فراموش نکنید. بهینهسازی موتور جستجو ( SEO )، به موتورهای جستجو مانند گوگل، یاهو و « Bing »، کمک میکند تا میزان مراجعه به وبسایت شما را افزایش دهند. بهعنوان یک شرکت استارتآپی، چند عنصر اساسی وجود دارد که میتوانید برای بهبود رتبه جستجوی خود، در وبسایتتان بگنجانید که از آن جمله میتوان به کلمات کلیدی، برچسب عناوین، پیوندهای داخلی و محتوای با کیفیت اشاره نمود.
2. ارسال ایمیل:
بازاریابی ایمیلی، روشی مؤثر برای ایجاد ارتباط با مخاطبان و درگیر کردن آنها در طول زمان است. برای جمعآوری آدرس ایمیل بازدیدکنندگان، فرم مرتبط را به وبسایت خود اضافه کنید و با به اشتراکگذاری تمامی موارد جدید، از جمله خدمات، محتوا، محصولات و سایر مواردی که ممکن است مورد علاقه مشتریان باشد، تعامل با آنها را افزایش دهید.
اگر تصمیم دارید تا یک قدم به جلو بردارید، میتوانید از مخاطبین جدید خود اطلاعات بیشتری بخواهید. درخواست جزئیاتی مانند تاریخ تولد، علایق یا مکان جغرافیایی آنها، به شما کمک میکند تا ایمیلهایی با محتوای مرتبط و شخصیتر برایشان ارسال کنید.
3. شبکههای اجتماعی:
با ادامه روند فعلی فراگیر شدن اینترنت و استفاده گسترده کاربران از شبکههای اجتماعی، استفاده از این ابزار کارآمد در برنامه بازاریابی استارتآپی شما، بسیار ضروری خواهد بود. شناخت نسبی از فضای شبکههای اجتماعی و تفاوتها و اشتراکات آنها با یکدیگر، به شما کمک میکند تا پستهایی مناسب با فضای هر یک (و البته، یکپارچه با سایر کانالهای بازاریابی) به اشتراک بگذارید. شبکههای اجتماعی، در کنار ترغیب افراد به اهمیت یک استراتژی آشنایی بیشتر با کسبوکار شما و استفاده از محصولات و خدمات آن، امکان ایجاد و توسعه شبکه ارتباطی، آشنایی با سرمایهگذاران و حتی جذب استعدادهای شغلی را تسهیل میکند.
4. بازاریابی محتوا:
بازاریابی محتوا، بر ایجاد (و به اشتراکگذاری) محتواهایی مانند پستهای وبلاگی، مقالات، ویدئوها، پادکستها و اینفوگرافیکهای جذاب برای مخاطبین هدف متمرکز است. برخلاف سایر اقدامات تبلیغاتی، این محتوا لزوماً با هدف فروش محصول یا خدمت ارائه نشده و بیشتر متمرکز بر این موضوع است که اطلاعات مرتبط و ارزشمندی را که مخاطبین به آنها اهمیت میدهند، ارائه نموده و در لابهلای آنها، تعامل بین مخاطب و کسبوکار را افزایش دهد.
با گذشت زمان، بازاریابی محتوا میتواند یک تاکتیک مقرونبهصرفه بوده که منافع زیادی برای کسبوکار شما به همراه خواهد داشت. بازاریابی محتوا، نه تنها میتواند به شما در جذب (و تبدیل) مشتری جدید کمک کند، بلکه راهی عالی برای ایجاد یک منبع معتبر برای کسب اطلاعات در زمینه کاری شما خواهد بود.
5. تبلیغات آفلاین:
اگر چه بازاریابی آنلاین، تمرکز اصلی بسیاری از استارتآپهای حال حاضر است، اما هنوز هم ارزش زیادی در تبلیغات آفلاین وجود دارد. برای مثال، شما میتوانید:
- کارت ویزیت یا بروشور توزیع کنید: اقلام فیزیکی مانند کارت ویزیت و بروشور، یک روش مستقیم و مناسب برای ایجاد یک ارتباط جدید و گفتگو با مشتریان بالقوه است. کارت ویزیتهای حرفهای را با درج نام کسبوکار، اطلاعات تماس و آرم خود طراحی و چاپ کنید. همچنین، بروشورهایی ایجاد کنید که توضیح دهد چه کاری انجام میدهید و چه نوع کالایی را میفروشید. سپس، به دنبال فرصتهای شبکهای مناسبی باشید تا بتوانید آنها را به همتایان و مشتریان بالقوه خود ارائه دهید.
- به جایی بروید که مشتریان شما حضور دارند: هنگامیکه تازه کار خود را شروع کردهاید، شبکهسازی نقشی اساسی در ایجاد روابط و توسعه کسبوکار شما دارد. منتظر فرصتهای تعامل رو در رو با افرادی باشید که ممکن است به کالاها یا خدمات شما علاقهمند شوند. از نمایشگاهها یا کنفرانسها دیدن کنید، در جلسات کارآفرینان محلی شرکت کنید و با کمی تحقیقات، با افرادی که میتوانند به شما در ارتقای سطح کسبوکار کمک کنند، جلساتی حضوری برگزار کنید.
- ارسال کارتپستال: کارتپستال میتواند به شما کمک کند تا از رقبا متمایز شده و به مخاطب خود، چیزی ملموس برای یادآوریهای بعدی بدهید. این یک روش جالب برای معرفی خود به مخاطبین جدید، اعلام خبر عرضه محصولات و خدمات جدید، دعوت افراد به یک رویداد آتی یا هر چیز دیگری باشد (از جمله تأکید بر اینکه ما به یاد شما هستیم و ارزشتان از یک مشتری معمول بالاتر است).
- مردم را به گفتگو وادار کنید: تبلیغات و بازاریابی دهان به دهان، یکی از مؤثرترین ابزارهای بازاریابی برای استارتآپها است. وقتی مردم میشنوند که همکاران، دوستان یا اعضای خانواده آنها تجربیات خوبی در زمینه تجارت، محصولات یا خدمات شما داشتهاند، این احتمال وجود دارد که آنها هم راغب به امتحان و ارزیابی محصول شوند. تلاش کنید تا یک تجربه عالی برای مشتریان خود ایجاد کنید و در هر مرحله، از حد انتظار فراتر روید.
مرحله سوم: موفقیت کمپینهای بازاریابی خود را اندازهگیری کنید.
استارتآپها، اغلب مقادیر محدودی از بودجه و منابع در دسترس دارند. بنابراین، مهم است که هر یک ریال هزینه شده در بازاریابی محصول، به نتایج ملموس و قابل اندازهگیری منجر شود . در اینجا، سه روش برای استفاده ارزیابی دادههای مرتبط با کمپینهای تبلیغاتی معرفی میشود:
1. « KPI »های بازاریابی خود را تنظیم و پیگیری کنید!
شاخصهای کلیدی عملکرد، معیارهایی هستند که برای رهگیری پیشرفت اهداف بازاریابی و تجاری بکار گرفته میشوند. اگر هدف شما افزایش آگاهی پیرامون نام تجاری است، برای اندازهگیری « KPI »هایی مانند ترافیک وبسایت، به اشتراکگذاریهای اجتماعی و تعداد مخاطبین جدید را انتخاب کنید. در مقابل، اگر هدف شما کسب مشتری بیشتر و کسب درآمد بالاتر است، « KPI »های خود را بر مبنای میزان فروش محصول و نرخ تبدیل روزانه یا ماهانه (مشتریان بالقوه به کاربران فعال) اندازهگیری کنید.
2. تست، تکرار و تکرار!
مهم نیست که از چه ابزار بازاریابی استفاده میکنید یا اصلاً چه استارتآپی و در چه صنعتی فعال هستید، همیشه باید به حرف مخاطبان خود گوش فرا دهید، حتی اگر آنها فقط از طریق کلیک کردن، بازدید از صفحه و تبدیلاتی که در گزارشهای عملکردی بازاریابی درج شدهاند، با شما در ارتباط باشند. آماده باشید تا وقتی یکی از اجزا به درستی کار نمیکند، سریعاً آن را اصلاح نمایید.
3. یاد بگیرید که چه چیزی برای مخاطب شما مفید است!
با هر کمپین بازاریابی که ایجاد میکنید، چیزهای بیشتری در مورد مخاطبان خود میآموزید. بهتر است که این اطلاعات ارزشمند را به اقدامات عملیاتی تبدیل کنید. با استفاده یکپارچه از همه این دادهها، میتوانید استراتژی خود را بر اساس اینکه چه طیفهایی در بین مخاطبان شما هستند و چه چیزی برای آنها مفید است، بهبود ببخشید. به مخاطبان خود اجازه دهید کاری را که شما انجام میدهید، هدایت کنند و آن وقت است که میبینید، « KPI »های شما با نرخی فزاینده افزایش خواهند یافت.
استراتژی توسعه محصول، ۷ قدم برای موفقیت بیشتر شما!
تمامی افرادی که به نوعی در حوزه کسب و کار خود مشغول فعالیت هستند، به دنبال هدف افزایش فروش محصولات و خدماتشان و به دنبال آن افزایش درآمد خود هستند. این موضوع با مفاهیم و سرفصلهای متفاوتی تحقق پیدا میکند که یکی از مهمترین آنها توسعه محصولات است. در این زمینه نیز مانند هر بخش دیگری از مارکتینگ و بازاریابی لازم است که استراتژی مشخصی ارائه شود. به همین دلیل نیز در این مطلب از وبسایت بیدک با شما هستیم تا به بررسی تعدادی استراتژی توسعه محصول بپردازیم.
توسعه محصول چیست؟
به طور کلی، توسعه محصول به معنای تمام فرآیندی است که برای رساندن محصول به بازار عرضه و تقاضا طی میشود. این فرآیند حتی میتواند مواردی همچون تولید محصولات جدید، معرفی کالاهای قدیمی و جدید، بهروزرسانی محصولات قدیم و… را نیز در بر بگیرد. تمامی این فرآیند با توجه به شناسایی نیازهای بازار، ایده پردازیهای مربوط به محصول، ساخت نقشه راه تولید و راهاندازی محصول، جمعآوری محصولات و… انجام میگیرد.
مراحل استراتژی توسعه محصول
با توجه به توضیحاتی که ارائه دادیم احتمالاً میزان اهمیت استراتژی توسعه محصول را درک کردهاید. در ادامه میخواهیم ۷ مرحله از استراتژی توسعه محصول را با شما در میان بگذاریم تا بتوانید با دیدگاه درستتر و البته اصولیتری پیش بروید و در نهایت نیز به موفقیت و درآمدزایی بیشتری برسید.
۱- ایده پردازی
بسیاری از افرادی که صاحب کسب و کاری هستند در همین مرحله، اشتیاق بسیاری از خود نشان میدهند و گاهی شاید مدت زیادی را در آن باقی بمانند! این افراد با صرف زمان بسیار زیاد در این مرحله، به دنبال آن هستند که شاید ایدههای جدیدی در لحظه به ذهنشان برسد و در نهایت نیز موفق به تولید و فروش محصولی عالی شود. درست است که وجود خلاقیت میتواند راه پیشرفت شما را بیش از پیش هموار کند، اما در بسیاری از شرایط، ایده پردازی بیش از حد، تنها به تکرار طرحها و ایدههای قبلی منجر میشود.
۲- تحقیق و بررسی
با در نظر گرفتن ایده محصول خود، احتمالاً تصمیم میگیرید که به سمت تولید محصولتان پیش بروید، اما باید بدانید که پیش از تحقیق و بررسی نمیتوان با گامهای محکم و استواری پیش رفت. در چنین شرایطی، بررسی و اعتبار سنجی محصول شما میتواند خیالتان را از بابت رضایت بالای مشتریانتان راحت کند. در چنین شرایطی، مشتری آسودهخاطر میشود که در ازای پرداخت هزینه، محصول قابل قبولی را دریافت خواهد کرد.
برای آنکه بتوانید با تحقیق و بررسی خود به عنوان یک استراتژی توسعه محصول، میزان رضایت مشتری را به دست آورید میتوانید از چنین راههایی کمک بگیرید:
- صحبت در مورد ایده خود با خانواده و دوستان
- ارسال نظرسنجی آنلاین برای دریافت بازخورد
- شروع یک کار تأمین سرمایه جمعی
- تحقیق در مورد تقاضای بازار راهاندازی
با این کارها میتوانید از درست بودن تصمیمهای خود مطمئن شوید و ایدهتان را با رضایت کامل، آغاز کنید. نکته مهم اینجاست که مخاطبین شما در مواردی اهمیت یک استراتژی که بالا ذکر کردیم افرادی بیطرف باشند تا در نهایت، نتیجه تحقیق و بررسیتان را به شکل درست و منصفانهای دریافت کنید. یادتان باشد که تائید اعتبار محصول به عنوان یک استراتژی توسعه محصول نشان میدهد که مشتریان شما در برابر هزینهای که دریافت میکنند از محصول رضایت خواهند داشت.
۳- برنامهریزی
از آنجایی که فرآیند توسعه محصول شما احتمالاً سرعت بالایی میگیرد باید با تعیین استراتژی توسعه محصول، برنامهریزی منظمی داشته باشید تا از شروع ساخت نمونه اولیه گرفته تا پایان تولید و عرضه را شامل شود. اگر این برنامهریزی را جدی نگیرید احتمالاً در مسیر فرآیند توسعه محصولتان، اهداف و مراحل بعدی را گم خواهید کرد.
برای برنامهریزی به عنوان یک استراتژی توسعه محصول، نیازی به مهارت بالا در نقاشی نیست، بلکه شما میتوانید نمودارهایی خوانا و منطقی را به صورت کاملاً دقیق مشخص کنید و برنامهریزیتان را بر اساس معیارهای موجود در کسب و کار و البته اولویتهایتان تعیین نمایید.
۴- نمونهسازی اولیه
هدف از وجود نمونهسازی اولیه در استراتژی توسعه محصول این است که شما بتوانید در تولید محصول نهاییتان، مطمئنتر و البته بهتر عمل کنید. تقریباً میتوان با اطمینان گفت که بعید است شما بتوانید با اولین تجربهها و تلاشهای خود به محصول نهایی دست یابید. به همین دلیل نیز لازم است که با آزمایش تولید چندین نسخه از محصول خود، تمامی معایب و مزایا را بررسی کرده و در صورت نیاز، تغییراتی را در آنها ایجاد کنید. با این کار میتوانید هزینهها و مشکلاتی را که در صورت مناسب و استاندارد نبودن محصول نهایی، گریبان گیرتان میشوند را به حداقل برسانید.
۵- تأمین منابع
هنگامی که نمونه اولیه محصول خود را آماده کرده و از آن رضایت کافی را به دست آوردید وقت آن میرسد که به جمعآوری مواد موردنیاز و همینطور دریافت اطمینان از شرکای خود بپردازید. این مرحله از استراتژی توسعه محصول با عنوان تأمین منابع عمدتاً شامل پیدا کردن تولیدکنندگان و یا تأمینکنندگان نیز خواهد شد.
۶- مشخص کردن هزینه
این مرحله از استراتژی توسعه محصول به مشخص کردن هزینه مربوط میشود. بعد از تمامی مراحلی که تا به اینجا طی شد، باید در رابطه با هزینه تولید محصول خود، هزینه خود را به شکل واضحتری ارائه دهید. هزینه گذاری یک فرآیند تجزیه و تحلیل تجارت است و برای موفقیت در آن باید تمامی اطلاعات را جمعآوری کرده و در نهایت با بررسیهای موردنظر، به شکل منصفانهای انجام بگیرد.
۷- تجاریسازی
در این مرحله از استراتژی توسعه محصول شما باید یک محصول سودآور و موفقی که برای آماده شدن آن زحمت زیادی کشیدید آماده عرضه کنید. برای این کار هم مهمترین راه، معرفی محصول به بازار است. در این مرحله باید یک تیم توسعه محصول با مهار مهارتهای خود، شرایط راهاندازی محصول خود در بازار را فراهم آورید. برای این کار میتوانید از چنین راههایی استفاده نمایید:
دیدگاه شما