انواع نمودار و کاربرد هریک از آنها برای نمایش اطلاعات
برای تجزیهوتحلیل مؤثر و ارائهی نتایج، ممکن است مجبور باشید دادههای زیادی را بررسی کنید. هنگامی که چندین منبع داده را مدیریت میکنید، حجم دادهها میتواند بسیار زیاد شود و این امر ممکن است شما را سردرگم و کلافه کند. در این شرایط بهتر است بدانید که چه دادههایی مهمند و باید پیگیری شوند. همچنین، باید بدانید که چگونه میتوانید دادهها را بصریسازی و تجزیهوتحلیل کنید تا از آنها اطلاعات کلیدی و عملی را به دست آورید. مهمتر از همه، اگر میخواهید از این نتایج و دادهها به طور کارآمد گزارش تهیه کنید، این مطلب ۱۰ نوع از کاربردیترین انواع نمودار و نکات استفاده از آنها را به شما ارائه میدهد تا از آنها بهره ببرید.
جدیدترین فرصتهای شغلی شرکتهای معتبر را در صفحه آگهی استخدام ببینید.
۱۰ مورد از پرکاربردترین انواع نمودارها
حال ۱۰ مورد از انواع مختلف نمودار را بررسی میکنیم. به طور کلی محبوب ترین انواع نمودارها شامل موارد زیر هستند:
- نمودارهای ستونی (Column charts)؛
- نمودارهای میلهای (Bar charts)؛
- نمودارهای دایرهای (Pie charts)؛
- نمودارهای دوناتی (Doughnut charts)؛
- نمودارهای خطی (Line charts)؛
- نمودارهای مساحت (Area charts)؛
- نمودارهای پراکندگی (Scatter charts)؛
- نمودارهای عنکبوتی یا راداری (Spider/ Radar charts)؛
- نمودار گِیج یا عقربهای (Gauge charts)؛
- نمودارهای مقایسهای (Comparison charts).
در ادامه تصویر انواع نمودارهای بالا را آوردهایم.
یکی از بزرگترین چالشها انتخاب مؤثرترین و مناسبترین نوع از انواع نمودار برای کار مورد نظرتان است. به طور کلی اگر میخواهید مناسبترین نوع از انواع نمودار را انتخاب کنید، باید تعداد کل متغیرها، نقاط داده و بازهی زمانی دادههای خود را در نظر بگیرید.
هر نوع از انواع نمودار مزایای خاص خود را دارد. به عنوان مثال نمودارهای پراکندگی برای نشان دادن روابط بین عوامل یا مفاهیم مختلف سودمند هستند، در حالی که انواع نمودار خطی برای نشان دادن روندها مناسبترند.
۱. نمودارهای ستونی، از انواع نمودار
نمودارهای ستونی (Column chart) برای مقایسهی حداقل یک مجموعه از نقاط داده مؤثرند. محور عمودی، که به عنوان محور Y نیز شناخته میشود، اغلب برای نشان دادن مقادیر عددی استفاده میشود و محور X در خط افقی یک دوره یا دستههایی را به نمایش میگذارد که مقایسه میشوند.
به طور معمول نقاط داده در نمودارهای ستونی در این انواع هستند: گل، درختچه، خوشهای، انباشته و درختی، که با استفاده از این انواع نقاط داده در رنگهای مختلف میتوانید روندها را پیدا کنید. نمودار ستونی خوشهای به طور ویژه در نمایش و تجزیهوتحلیل چندین مجموعه از دادهها سودمند است. با نمودارهای ستونی انباشته، میتوانید درصد خاصی از دادههای کلی را به سرعت بررسی کنید.
۲. نمودارهای میلهای
نمودارهای میلهای (Bar chart) یک نوع دیگر از انواع نمودار است و برای مقایسهی مفاهیم و درصد در بین عوامل یا مجموعهی دادهها سودمند واقع میشوند. کاربران در این نوع از انواع نمودار میتوانند گزینههای متفاوتی را برای پاسخدهندگان خود تعیین کنند، به عنوان مثال فروش سالانه یا سه ماهه. مشاهده میکنید که نمودارهای میلهای شبیه به نمودارهای ستونی است که در محور X آن قرار دارد.
اگر مطمئن نیستید که چه موقع از نمودارهای میلهای استفاده کنید، باید درمورد نوع خاص دادههای اصلی و ترجیح شخصی خود تصمیم بگیرید. معمولا در مقایسه با انواع دیگر نمودار که در ادامه ذکر میکنیم، نمودارهای میلهای برای نمایش و مقایسهی مجموعههای گستردهی دادهها یا اعداد بهترند.
۳. نمودارهای دایرهای، از انواع نمودار
نمودارهای دایرهای (Pie chart) برای نشان دادن و تفکیک نمونهها در یک بُعد مفیدند. این نمودار به شکل یک دایره است تا رابطهی بین دستههای اصلی و زیر مجموعهی دادههای شما را به نمایش بگذارد. بهتر است هنگام کار با گروههای طبقهبندی شدهی دادهها، یا زمانی که میخواهید تفاوتهایی را بر اساس یک متغیر واحد در بین دادهها نشان دهید، از این نوع از انواع نمودار استفاده کنید.
در واقع شما میتوانید هر گروه دادهی نمونه را در دستههای مختلف، به عنوان مثال جنسیت یا گروههای سنی مختلف، تجزیه کنید. برای پروژههای تجاری میتوانید از نمودارهای نوع دایرهای برای نشان دادن اهمیت یک عامل خاص بر دیگر عوامل بهره ببرید. با این حال برای تجزیهوتحلیل چندین مجموعه دادهی مختلف باید از نمودارهای ستونی کمک بگیرید.
۴. نمودارهای دونات یا حلقهای
نمودارهای حلقهای (Doughnut chart) یکی دیگر از انواع نمودار هستند که از نظر مساحت موجود در مرکز برش بسیار به نمودارهای دایرهای شباهت دارند. نمودارهای نوع حلقهای دارای چندین مولفه از جمله تقسیم بخشها و معنای قوس یک بخش جداگانه هستند. این نوع از انواع نمودار برای تبیین رابطه بین نسبت گروههای مختلف داده مناسبند. کاربران در این حالت میتوانند بر نسبت برشها با یکدیگر تمرکز کنند. این نوع از انواع نمودار از طریق فضای خالی میانیشان جزئیات بیشتری را نسبت به نمودارهای دایرهای پوشش میدهند.
۵. نمودارهای خطی
نوع بعدی از انواع نمودار، نمودار خطی (Line chart) است که برای توضیح روند در طی زمان استفاده میشود. محور عمودی همیشه مقدار عددی، و محور X عوامل مرتبط دیگری را نشان میدهد. نمودارهای خطی را میتوان با نشانگرها به شکل حلقه، مربع یا شکلهای دیگر نشان داد.
نمودارهای خطی به اندازهی انواع دیگر نمودارها رنگارنگ نیستند، اما کاربران بهآسانی میتوانند روند مجموعهای از دادهها را در یک دورهی خاص مشاهده کنند. همچنین با این نوع از انواع نمودار میتوانید روند چندین گروه دادهی مختلف را نیز با یکدیگر مقایسه کنید. مدیران یا رهبران مالی ممکن است از نمودارهای خطی برای اندازهگیری و تجزیهوتحلیل روندهای بلند مدت در فروش، دادههای مالی یا آمار بازاریابی استفاده کنند.
۶. نمودارهای مساحتی، از انواع نمودار
نمودارهای مساحتی (Area chart) که یک نوع دیگر از انواع نمودار هستند، بسیار شبیه به نمودارهای خطیاند، اما مانند موارد قبلی طرحبندی واضحی ندارند. این مورد از انواع نمودار برای نمایش دادن روند در طی یک دوره برای یک یا چند دستهبندی یا تغییرات بین چندین گروه از دادهها ایدئال است. نمودارهای مساحتی دارای دو نوع اصلی هستند: نمودار مساحتی انباشته و نمودار مساحتی تکمیل شده. هر دو نوع میتوانند ماهیت مجموعه دادههای انتخاب شده شما را نشان دهند.
۷. نمودارهای پراکندگی
نوع بعدی از انواع نمودار، نمودارهای پراکندگی (Scatter chart) هستند که برای تحلیل چگونگی قرارگیری اهداف مختلف در اطراف موضوع اصلی و ابعاد مختلف آنها، بیشترین کاربرد را دارد. به عنوان مثال شما میتوانید به سرعت انواع محصولات را بر اساس بودجه و قیمتهای فروش مقایسه کنید. نمودارهای پراکندگی مولفههای مختلفی دارند: نشانگرها ، نقاط و خطوط مستقیم. همهی این مولفهها میتوانند واحد دادههای متفاوتی را نشان داده و به هم مرتبط کنند. شما میتوانید نمودار پراکندگی را فقط با نشانگرها یا خطوط ترسیم کنید. به طور کلی نشانگرها برای نقاط دادهی کوچک و خطوط برای نقاط دادهی بزرگ بهتر هستند.
این نوع از انواع مختلف نمودار دارای نقاط مشابهی با نمودارهای خطی هستند، زیرا هر دو از محورهای عمودی و افقی برای نشان دادن نقاط دادهی مختلف استفاده میکنند. اما نمودار پراکندگی همچنین میتواند میزان تفاوت یک متغیر را با دیگری نشان دهند که به عنوان همبستگی شناخته میشود. همبستگیها میتوانند مثبت، منفی یا برابر با صفر باشند. به عنوان مثال میانگین مثبت به این معناست که دادهها در بیشتر اوقات به طور همزمان بر اساس زمان افزایش مییابند.
۸. نمودارهای عنکبوتی یا رادار، از انواع نمودار
نمودارهای عنکبوتی (Spider chart) که یکی دیگر از انواع نموار هستند، به عنوان نمودارهای وب، ستارهای یا نمودارهای قطبی نیز شناخته میشوند. اگر مجموعهی بزرگی از گروههای مختلف داده دارید، استفاده از نمودارهای عنکبوتی بهتر از نمودارهای ستونی به حساب میآید. نمودار رادار در بین انواع نمودار دوبعدی برای نمایش چندین گروه داده برای حداقل سه متغیر در محورها مفید است.
مدیران منابع انسانی معمولا برای بررسی الگوی مهارت گروههای مختلف کارمندان و عملکرد شغلی آنها از این نوع از انواع نمودار استفاده میکنند. علاوه بر این مدیران محصول در آیتی (IT) یا سازمانهای تجاری نیز میتوانند از چنین نمودارهایی برای مقایسهی محصولات مختلف از منظر طیف گستردهای از ویژگیها استفاده کنند، مانند نشان دادن مجموعهای از وسایل برقی مختلف هوشمند بر اساس کیفیت، باتری، ظاهر و پردازندههای آنها به گونهای که مصرفکنندگان بتوانند بهراحتی و بهسرعت بهترین گزینه را بر اساس اولویتهای خود برگزینند. در ادامه به چند مورد دیگر از انواع نمودار میپردازیم.
۹. نمودار گیج یا عقربهای
عوامل درنمودار گیج (Gauge) به عنوان مقدارهای مجزا نشان داده میشوند. چنین شاخصهایی معمولا از رنگ قرمز برای پیام اشتباه یا سبز برای موارد صحیح استفاده میکنند. این نوع از انواع نمودار برای نمایش چند شاخص کلیدی عملکرد (KPI)، به ویژه برای برنامههای تجاری، ایدئال هستند. بنابراین این نوع از انواع نمودار معمولا توسط مدیران یا کارفرمایان برای تکالیف جاری استفاده میشود.
مزیت اصلی نمودارهای گیج، نشان دادن میزان پیشرفت در یک هدف است و با نشان دادن عاملی مانند KPI ؛ با ارزیابی تکموردی جزئیات را به گونهای آشکار میکند که درک آن آسان باشد. با این حال یکی از نقاط ضعف این نوع از انواع نمودار محدودیت آن در نشان دادن بیش از یک نقطه داده است. در این حالت نمودار ستونی انتخاب بهتری محسوب میشود.
۱۰. نمودارهای مقایسهای
نمودارهای مقایسهای (Comparison charts)، که به عنوان نمودارهای خوشهای نیز شناخته میشوند، به طور معمول برای مقایسهی حداقل دو شی، واحد یا گروههای داده استفاده میشوند. این نمودار میتواند مقایسهای بصری از جزئیات کیفی و کمی بین دو یا چند چیز ارائه دهد. نمودارهای مقایسهای انواع مختلفی دارند، از جمله مقایسهی بین مؤلفهها، موارد، سریهای زمانی، همبستگیها و توزیع فراوانیها. هدف اصلی نمودارهای مقایسهای نشان دادن نمایی کلی از احتمالات در شرایط مختلف است.
مثالی برای استفاده از نمودارهای مقایسهای
نمودارهای مقایسهای در مباحث تحقیق و فرایند تصمیمگیری برای موضوعات تجاری و علمی نقش پررنگی ایفا میکنند. تصمیمگیرندگان سازمانهای بزرگتر ممکن است برای تجزیهوتحلیل پیشرفت گروههای دادههای مختلف و دادههای رقبا در طی زمان، به مقایسهی جامع و با جزئیات بیشتر نیاز داشته باشند.
نکاتی برای استفاده از انواع نمودارها و چارتها
در این مطلب ۱۰ نوع از بهترین نمودارهای معمول در زندگی روزمره و کاربردهای آنها را بررسی کردیم. در ادامه میتوانید طرحی کلی از مهمترین نکات مربوط به انواع نمودار را مشاهده کنید.
- مقادیر داده: شما باید هرگونه جزئیات اضافی مانند رنگ، متن یا خط را از نمودارهای خود حذف کنید. سعی کنید یک نمودار واحد را ساده، یا آن را به دو یا چند نمودار جداگانه تقسیم کنید. متغیرهای موجود در نمودار شما باید مستقیما به واحدهای عددی گروههای دادهی شما متصل شوند؛
- ساختار: اطمینان حاصل کنید که نمودارهای شما مقایسههای واضح و آسانی برای خواندن ارائه میدهند. بنابراین باید مجموعه دادههای خود را بر اساس مقادیر منتخب خود به ترتیب واضحی بچینید؛
- شاخصها (ایندیکاتور): شاخصها برای برجسته کردن پروژه های شما بسیار مهم هستند. برای جلوگیری از جستوجوی غیرمستقیم، برچسبها را روی خطوط ، نوار و بخشهای مناسب خود در نمودارها قرار دهید؛
- رنگها و محورها: سعی کنید دستهبندیهای رنگ نمودارهای خود را سادهتر کنید. در دستههای یکسان از همان رنگ در تناژهای متفاوت کمک بگیرید. در نمودارها برای محورها یا برچسبهای یکسان از الگوی رنگی یکسانی استفاده کنید. و اگر نمیتوانید رنگها را در نمودارهای چاپی خود به وضوح ببینید، باید رنگهای موجود را تغییر دهید.
خلاصه
استفاده از نمودار میتواند بررسی اطلاعات و دادههای پیچیده را سادهتر کند. با دیدن یک نمودار به راحتی میتوان به بسیاری از ویژگیهای مجموعهای از اطلاعات و دادهها پی برد. نمودارها اطلاعات عددی و آماری را بهصورت منظم نشان میدهند. در این مطلب انواع نمودار را بررسی کردیم. اگر هنوز هم سؤالی درمورد انواع نمودارها دارید، میتوانید با ما در میان بگذارید.
با ساختن یک رزومه حرفهای، برای استخدام در بهترین فرصتهای شغلی اقدام کنید.
رسم نمودار دایره ای Pie در اکسل
نرم افزار اکسل نمودارهای مختلفی را برای تحلیل و نمایش بهتر اطلاعات در اختیار کاربران قرار می دهد. استفاده از این نمودارها بسیار ساده است ولی نکته حائز اهمیت این است اهمیت نمودارهای بلند مدت که تشخیص دهیم چه نموداری برای نمایش داده های ما مناسب تر و مفیدتر است.
اگر بخواهیم سهم هر داده را نسبت به کل بسنجیم باید از چه نموداری استفاده کنیم؟
بهترین نمودار برای نمایش سهم از کل، نمودار دایره ای Pie است. با ما همراه باشید تا با نحوه رسم این نمودار و ویژگی های آن آشنا شویم.
رسم نمودار دایره ای pie در اکسل
برای رسم نمودار دایره ای مراحل زیر را انجام می دهیم:
۱- محدوده داده ها را انتخاب می کنیم. توجه داشته باشید که به منظور رسم نمودار دایره ای باید داده ها در یک ستون یا ردیف قرار داشته باشند.
۲- سپس از تب Insert آیکون را انتخاب می کنیم.
۳- برای رسم نمودار دایره ای دو بعدی اولین نمودار را از قسمت ۲D Pie انتخاب می کنیم. اگر تمایل به رسم نمودار سه بعدی دارید، نمودار موجود در قسمت ۳D Pie را انتخاب کنید.
خروجی مراحل بالا نمودار نشان داده شده در شکل زیر است.
مدیریت و ویرایش نمودار دایره ای
در اکسل های ۲۰۱۳ به بعد با کلیک بر روی نمودار، علامت + در کنار نمودار ظاهر می شود که تنظیماتی را برای مدیریت اجزای نمودار در دسترس قرار می دهد.
۱- Chart Tile: این مورد نوشتن عنوانی برای نمودار را امکان پذیر می کند.
۲- Data Labels: این گزینه داده های هر ناحیه را نمایش می دهد.
۳- Legend: راهنمای ناحیه رنگ بندی روی نمودار است که می توانید تنظیم کنید در کدام قسمت نمودار نمایش داده شوند یا اصلا نمایش داده نشوند.
در تصویر بالا، Data Lable فعال است و داده مربوط به هر قسمت نمایش داده شده است. نمودار دایره ای این قابلیت را به کاربر می دهد که این داده را به صورت درصدی نمایش دهند تا درک میزان سهم هر قطعه از کل آسان تر شود. به این منظور روی یکی از داده ها کلیک کرده و در قسمت Format Data Lable، گزینه Percentage را فعال می کنیم.
همچنین با دو بار کلیک بر روی نمودار دایره ای، سمت راست برگه اکسل قسمتی به نام Format Data Series برای تنظیمات مختلف نمودار ظاهر می شود. به عنوان مثال، قسمت Angle of first slice باعث چرخش نمودار می شود و قسمت Pie Explosion مربوط تنظیم میزان فاصله بین قطعات نمودار می شود.
همانطور که در تصویر بالا مشاهده می کنید، دسترسی به قالب های رنگی و استایل های پیش فرض، از تب Design امکان پذیر است.
توجه داشته باشید که اگر تمایل به تغییر تنظیمات یک قطعه از نمودار دارید، پس از دوبار کلیک کردن روی نمودار، مجددا روی قطعه مورد نظر کلیک کنید تا قسمت Format Data Point تنظیمات مختلفی را در اختیار شما قرار دهد.
چه زمانی “نباید” از نمودار دایره ای استفاده کنیم؟
۱- اگر برش های نمودار دایره ای از ۵ عدد فراتر رفت بهتر است از نمودار دیگری استفاده کنید.
۲- اگر مجموع مقادیر برش های نمودار در کل معنی خاصی ندارند.
۳- اگر داده های کمتر از صفر داشته باشیم.
۴- اگر هدف از رسم نمودار مقایسه داده ها با هم باشد. نمودار دایره ای هر برش را با کل مقایسه می کند.
۵- اگر بین برش ها اشتراک و همپوشانی مفهومی و داده ای وجود دارد.
در صورت مواجه شدن با شرایط بالا، بهتر است از نمودارهای دیگر برای نمایش اطلاعات استفاده کنید. برای آشنایی با نمودار ستونی و نمودار خطی به لینک های زیر مراجعه کنید.
در این مطلب با رسم نمودار دایره ای pie در اکسل آشنا شدیم. برای آشنایی با نمودار pie of pie می توانید به لینک زیر مراجعه کنید.
تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال (اصول و مفاهیم پایه)
تحلیل تکنیکال در کنار آنالیز فاندامنتال یکی از انواع روش های تحلیل بازار ارزهای دیجیتال است. در Technical Analysis یا TA با بررسی دادهای گذشته بازار تلاش میکنیم تا مسیر حرکت قیمتها را پیشبینی کنیم. به بیان دیگر تحلیل تکنیکال به ما این امکان را میدهد تا بتوانیم افزایش یا کاهش قیمت یک رمز ارز را حدس بزنیم.
آنالیز تکنیکال یکی از ابزارهای مهم برای پیشبرد یک استراتژی موفق در بازار ارزهای دیجیتال است. بیشتر تریدرهای حرفهای در ایجاد استراتژی معاملات خود از تحلیل تکنیکال کمک میگیرند. این تحلیل از ابزارهایی مانند خطوط روند، سطوح حمایت و مقاومت، کندل استیکها، میانگین حرکتی و حجم معاملات و بازار برای پیشبینی آینده کمک میگیرد.
تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال چیست؟
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) یعنی استفاده از دادهها و اطلاعات بازار، با هدف پیش بینی روند قیمتی آن. این تکنیک در بازار ارزهای دیجیتال به معنی آنالیز روند تاریخی قیمت و حجم معاملات یک رمز ارز، برای پیش بینی مسیر قیمت آن در آینده است. به زبان ساده آنچه در گذشته در بازار رمز رزها اتفاق افتاده است، میتواند تصویری احتمالی از آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد به ما ارائه دهد. در واقع اساس این تحلیل پیش بینی پذیر بودن رفتار معاملهگران در بازار است.
نمودارها اساس تحلیل تکنیکال هستند و تحلیلگران با استفاده از این اندیکاتور و اوسیلاتورها روند قیمتها را در بازههای زمانی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت پیش بینی میکنند. استفاده از دو روش تحلیل بنیادی و تحلیل احساسات (روانشناسی بازار) در کنار تحلیل تکنیکال برای تصمیم گیری بهتر در معاملات و کاهش ضرر و افزایش سود امری ضروری است. البته در هنگام استفاده از این ابزارها همیشه به یاد داشته باشید که هیچ قطعیتی در نتایج تحلیل تکنیکال وجود ندارد و این تحلیلها صرفا یافتن تصویر احتمالی آینده بر اساس روندهای گذشته است.
اصول تکنیکال آنالیز بازار ارزهای دیجیتال
چارلز هنری داو (Charles Dow) پدر علم تحلیل تکنیکال است؛ تمامی ابزارها و روشهای مورد استفاده در تحلیل تکنیکال بر مبنای اصولی که او نوشته ایجاد شده است. بر این اساس، تحلیل تکنیکال رمز ارزها از سه اصل اساسی پیروی میکند:
- تاریخ به تکرار خودش علاقه دارد.
- قیمت در روند مشخصی حرکت میکند.
- تمام بازار در قیمت خلاصه میشود.
تاریخ به تکرار خودش علاقه دارد
علاقه تاریخ به تکرار شدن، اساس درک روند نمودارها، الگوها و پیشبینی حرکات قیمت در بازار است، در تحلیل تکنیکال بازار ارزهای دیجیتال، معامله گران از نمودارها و الگوهایی استفاده میکنند که بیشتر از ۱۰۰ سال قدمت دارند. الگوهای کندل استیک نمونهای از این نمودارها هستند که با پیش بینی روندهای تکراری قیمت در بازار، علاقه تاریخ به تکرار را نشان میدهند. به عبارت دیگر تکرار روند قیمتها در طول بازههای زمانی به بحث روانشناسی اهمیت نمودارهای بلند مدت بازار و رفتار معامله گران مرتبط است.
قیمت در روند مشخصی حرکت میکند
براساس این اصل بعد از شکلگیری یک روند در بازار، قیمت علاقه دارد تا در همان جهت به حرکت خود ادامه دهد. روندهای جدید زمانی شکل میگیرند که یک روند قیمتی در جهت مخالف روند فعلی ایجاد شود. استفاده از نرمافزارهای تحلیل تکنیکال میتواند به شما در تشخیص درست روند قیمت در بازار ارزهای دیجیتال کمک کند. اساس بیشتر استراتژی های تحلیل تکنیکال، همین اصل تمایل حرکت قیمت در یک روند مشخص است.
تمام بازار در قیمت خلاصه میشود
این نکته که بازار همه چیز را منعکس میکند و تمام بازار در قیمت خلاصه میشود، مهمترین اصل در تحلیل تکنیکال است. برای یادگیری تحلیل تکنیکال در بازار ارزهای دیجیتال باید این اصل را به درستی درک کنید. این اصل یعنی تمامی فاکتورهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، جغرافیایی و بنیادی و دیگر اتفاقات تاثیرگذار بر بازار در قیمت خلاصه میشود. پس یک تحلیلگر تکنیکال جز بررسی روند قیمتها، نیازی به بررسی این عوامل ندارد. از آنجایی که قیمت تابع عرضه و تقاضا در بازار است، بنابراین؛ افزایش قیمت نتیجه افزایش تقاضا و کاهش قیمت نتیجه افزایش عرضه است.
مفاهیم مهم تحلیل تکنیکال بازار ارزهای دیجیتال
کندل استیکها (Candlesticks)
کندل استیک محبوبترین نمودار مورد استفاده تریدرهای ارز دیجیتال برای تحلیل تکنیکال بازار ارزهای دیجیتال است؛ با اینکه نمودارهای کندل در نگاه اول ترسناک به نظر میرسند؛ اما یادگیری و استفاده از آنها بسیار آسان است. از الگوهای کندل استیک برای پیش بینی روند قیمتها در بازار و تحلیل رفتار معاملهگران استفاده میشود. هر کندل از دو بخش بدنه و سایه تشکیل میشود. بدنه کندل نمایش دهنده قیمت شروع و قیمت پایان معامله است. همچنین رنگ بدنه میتواند سبز (صعودی) یا قرمز (نزولی) باشد. سایه کندل که دو خط عمودی در بالا و پایین نمودار است، بیشترین و کمترین قیمت معامله را نشان میدهد.
بلند بودن طول سایههای کندل نشان دهنده نوسان زیاد در بازار است. این اتفاق میتواند به معنی احتمال زیاد بودن سود یا ضرر قیمتی ارز دیجیتال در آن بازه زمانی باشد. علاوه بر این، وجود نوسان زیاد به معنی اصلاح احتمالی بازار در آینده نزدیک است. کوتاه بودن طول سایههای کندل نیز نشانه ای از یک تغییر بالقوه احتمالی در بازار است.
مثلا کوتاه بودن سایه پایینی یک کندل نشان دهنده ادامه روند فروش است که نتیجه آن افزایش عرضه در بازار و کاهش بیشتر قیمت ارز دیجیتال است. برای استفاده از نمودارهای کندل در تحلیلهای خود، باید الگوهای کندل استیک مهم را بشناسید. شناخت این الگوهای کندلی اولین قدم برای یادگیری تحلیل تکنیکال است.
خط روند (Trend Line)
خط روند یا ترند لاین، نشانگر جهت حرکت یک ارز دیجیتال است. این خط از سقف قیمت یا کف قیمت رسم میشود و میتواند جهت، سرعت و الگوهای قیمتی را در بازه های زمانی مشخص نشان دهد. خطوط روند از ابزارهای اساسی تحلیل تکنیکال در بازار ارزهای دیجیتال هستند که برای درستی آن ها نیاز به استفاده از ابزارهایی دیگری دارد. به عنوان مثال یک خط روند اشتباه میتواند نشانه ای از تغییر روند قیمت باشد، در حالی که ممکن است پرایس اکشن، خلاف این نتیجهگیری را نشان دهد.
معمولا برای رسم یک خط روند از پایینترین نقطه یک کندل استیک شروع میکنند. این خط تا زمانی که پایینترین نقطه کندل استیک بعدی را لمس کند، ادامه مییابد. معاملهگران پس از رسم این خط به دنبال یک پرایس اکشن صعودی میگردند.
همیشه در رسم یک خط روند صحیح این نکات را به یاد داشته باشید:
- رد شدن خط روند از سایههای بالایی یا پایینی کندلها، مشکلی ایجاد نمیکند.
- هرچه بازه زمانی در نظر گرفته شده، بزرگتر باشد اعتبار یکترید لاین بیشتر است.
- هماهنگ بودن خط روند با روند شکل گرفته بسیار مهم است. خط روندی با روند بازار همسو نباشد، اعتبار نخواهد داشت.
سطوح حمایت و مقاومت (Support and Resistance Level)
حمایت و مقاومت یکی از مهمترین مفاهیم برای یادگیری تحلیل تکنیکال بازار رمز ارزها است. قیمت یک ارز دیجیتال، برآیند قدرت فروشندگان و خریداران است. نتیجه فشار فروشندگان، کاهش قیمت و نتیجه فشار خریداران افزایش قیمت است. به بیان دیگر با افزایش قیمتها، خریداران کنترل بازار را در دست میگیرند و در زمان کاهش قیمتها، بازار در کنترل فروشندگان است. سطوح حمایت و مقاومت از مهمترین مفاهیم در عرضه و تقاضا و روانشناسی بازار هستند. در واقع در یک سطح حمایتی معاملهگران علاقه به خرید و در سمت دیگر علاقه به فروش ارز دیجیتال خود دارند.
در یک سطح حمایتی فشار خریداران (تقاضا) از فشار فروشندگان (عرضه) بیشتر است. در این شرایط قیمت در کنترل خریداران است و فروشندگان تمایلی به عرضه دارایی خود زیر قیمت سطح حمایتی ندارند. هنگام تشکیل یک سطح حمایتی، تریدرها احتمال میدهند که قیمت از آن خط پایینتر نمیآید.
در یک سطح مقاومتی فشار فروشندگان (عرضه) از فشار خریداران (تقاضا) بیشتر است. در این موقعیت، فروشندگان قیمت را کنترل میکنند و خریدارن تمایلی به خرید دارایی بالاتر از قیمت سطح مقاومتی ندارند. در زمان شکلگیری یک سطح مقاومتی، معاملهگران احتمال میدهند که قیمت از آن خط بالاتر نمیرود. سطوح مقاومتی و حمایتی دائمی نیستند و میتوانند جابجا شوند. با شکست یک سطح حمایتی و مقاومتی، تحلیلگران به سمت سطوح جدید حرکت میکنند.
اگر تحلیل تکنیکال نشان دهنده شکست سطوح حمایت و مقاومت باشد، احتمالا روند فعلی تقویت خواهد شد. اگر سطح مقاومت به سطح پشتیبانی تبدیل شود، روند بیشتر هم تقویت خواهد شد. در تحلیل سطوح حمایت و مقاومت از حجم معاملات برای تعیین قدرت واقعی تغییرات روند قیمت استفاده میشود.
حجم معاملات (Trading Volume)
حجم معاملات، یک شاخص برای درک تغییر روند قیمت در بازار است. مثلا اگر یک روند صعودی قیمت با کاهش حجم معاملات همراه شود، میتوان احتمال داد که در آینده نزدیک به یک روند خنثی یا نزولی تبدیل شود. حجم بالای معاملات نشانهای از گردش پول زیاد در بازار و شروع یک روند مهم است. این اتفاق میتواند به معنی علاقه سرمایهگذاران به آن ارز دیجیتال و احتمال شکلگیری یک روند جدید در بازار باشد. اگر قیمت یک رمز ارز کاهش پیدا کرده حتما حجم معاملات را بررسی کنید.
در زمان پایین بودن حجم معاملات، بازار در برابر تغییرات قیمت شدیدا آسیب پذیر است. در این شرایط یک سفارش بزرگ خرید یا فروش میتواند قیمت را دچار نوسان شدید کند. حجم کم معاملات، کاهش قیمت و حجم بالا معاملات، افزایش قیمت را در پیش دارد.
ارزش بازار (Market Cap)
ارزش بازار یا مارکت کپ در تحلیل تکنیکال، معیاری برای درک ثبات یک کریپتوکارنسی در بازار است. برای محاسبه ارزش کل بازار یک رمز ارز، باید تعداد کل آن را در قیمت هر واحد از آن ضرب کنید. معمولا ثبات بیشتر یک رمز ارز در بازار، به تحلیلگر کمک خواهد کرد که با آزادی فکر و قاطعیت بیشتری تصمیم بگیرد.
شاخص قدرت نسبی (RSI)
شاخص قدرت نسبی یا RSI یک شاخص نوسانی و یکی از بهترین ابزارهای تحلیل تکنیکال بازار ارزهای دیجیتال برای محاسبه نقطه ورود و خروج است. RSI نشان دهنده قدرت نسبی خریداران به فروشندگان است. این شاخص قیمت ارز دیجیتال را در بازه ۰ تا ۱۰۰ و یک دوره ۱۴ روزه بررسی میکند. تریدها میتوانند بر اساس نیاز خود برای افزایش یا کاهش حساسیت شاخص، دورههای زمانی را کوتاهتر یا بلندتر کنند. معمولا نمودار RSI پایین نمودار کندل استیک نمایش داده میشود.
RSI نزدیک به ۳۰ یا کمتر از آن، نشانهای از اشباع فروش (Oversold) و افزایش احتمالی قدرت خریداران است. معاملهگران در این محدوده انتظار افزایش قیمت را خواهند داشت همچنین RSI حدود ۷۰ یا بیشتر از آن، نشان دهنده اشباع خرید (Overbought) و افزایش احتمالی قدرت فروشندگان و کاهش احتمالی قیمت در آینده است. در تحلیل اندیکاتور RSI نواحی اشباع خرید و اشباع فروش، در واقع نشان دهنده شاخص ترس و طمع هستند.
میانگین متحرک (Moving Average)
میانگین متحرک یکی از ابزارهای مهم تحلیل تکنیکال است که به شما در شناخت روندها کمک میکند. میانگین متحرک در واقع میانگین قیمت ارز دیجیتال در یک بازه زمانی مشخص است. معمولا میانگین متحرک روزانه را بر اساس میانگین قیمت ۲۰ روز گذشته معاملات یک رمز ارز محاسبه میکنند. با متصل کردن تمام نقطه های میانگین متحرک به یکدیگر خطی ساخته میشود که میتوانید از آن به عنوان راهنما برای پیش بینی آینده استفاده کنید.
میانگین متحرک نمایی (Exponential Moving Average) نوعی از میانگین متحرک است. به دلیل استفاده میانگین وزنی قیمت در میانگین متحرک نمایی، محاسبه آن کمی پیچیده است. مثلا ممکن است برای محاسبه EMA در بازه ۱۵ روزه گذشته، ۵ روز اخیر را با وزنی دو برابر ۱۰ روز قبل تر محاسبه کنید. بهترین راه برای درک بهتر میانگین متحرک در تحلیل تکنیکال، محاسبه آن برای بازه های زمانی با طول متفاوت است. اگر نمودار EMA بازه کوتاه مدت از بالای نمودار EMA بازه بلند مدت عبور کند، میتواند نشانه از صعودی بودن روند در آینده باشد.
بازه زمانی (Time Frame)
انتخاب بازه زمانی مناسب در تحلیل تکنیکال یکی از مهمترین مهارتهایی است که باید به دست بیاورید. بازههای ۱۵ دقیقهای، یک ساعته، چهار ساعته و روزانه از مرسومترین تایم فریمهای مورد استفاده تحلیلگران است. البته بسیار مهم است که شما چارچوب زمانی خود را بر اساس استراتژی معاملاتی خود انتخاب کنید.
تریدهای که تمایل دارند معاملات خود را در طول روز انجام دهند، معمولا بازههای زمانی ۵ دقیقه، ۱۵ دقیقه و یک ساعتی را برای باز کردن یا بستن یک پوزیشن در نظر میگیرند. تریدرهای که پوزیشنهای خود را برای بازههای زمانی طولانی تر حفظ میکنند، بازههای زمانی هفتگی، ماهانه و حتی سالانه را در تحلیلهای خود در نظر میگیرند.
نتیجهگیری
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) با بررسی روند تغییر قیمتی یک رمز ارز در گذشته، به معاملهگران بازار ارزهای دیجیتال امکان پیشبینی آینده قیمت آن را میدهد. برای این شکل از تحلیل میتوانید از ابزارهای متنوعی که نرمافزارهای تحلیل تکنیکال را در اختیارتان قرار میدهد استفاده کنید. جدا از اهمیت تجربه برای به دست آوردن بهترین نتیجه باید بتوانید در تحلیلهای خود ابزارها و روش های مختلف را با یکدیگر ترکیب کنید.
سوالات متداول
چه زمانی از تحلیل تکنیکال استفاده میکنیم؟
تحلیل بازار، یعنی شناخت رفتار آن بر اساس شواهد موجود. بنابراین؛ بالا بردن شناخت با استفاده از تحلیل بنیادی و تکنیکال همیشه خوب و موثر است. معمولا از تحلیل تکنیکال برای سرمایه گذاری های کوتاه مدت استفاده میشود.
شاخص های موثر در تحلیل تکنیکال چیست؟
شاخص های تاثیر گذار در تحلیل تکنیکال، اعداد و نموداهایی هستند که همگی، در واقع نشان دهنده رفتار انسان در قالب ترس و طمع و سایر احساسات انسانی است.
چرا برخی از تحلیلگران، آنالیز تکنیکال را نوعی تحلیل رفتاری انسان میدانند؟
عرضه و تقاضا که محور اصلی بازار های مالی است، از احساسات معامله گران سرچشمه میگیرد. افزایش و کاهش قیمت ها بر اساس همین عرضه و تقاضا اتفاق میافتد؛ بنابراین، تحلیل تکنیکال را میتوان به «نوعی آنالیز رفتار» انسان تعریف کرد.
خط روند (Trend Line) چیست و چه کاربردی دارد؟
از آنجایی که در تحلیل تکنیکال روندها نقش بسیار مهمی ایفا میکنند، استفاده از خطوط روند (Trend Lines) برای شناسایی و هم برای تایید آنها بسیار اهمیت دارد. خط روند یک خط مستقیم است که دو یا چند نقطه قیمت را به هم متصل میکند و سپس ادامه مییابد تا به عنوان یک خط حمایت یا مقاومت برای قیمتها در آینده عمل کند.
ما میتوانبم بسیاری از اصول قابل اجرا در مورد سطوح حمایت و مقاومت را دربارهی خطوط روند نیز به کار ببریم. مهم است که قبل از ادامه، مفاهیم ارائه شده در مقاله حمایت و مقاومت ما را در ذهن داشته باشید.
خط روند صعودی
یک خط روند صعودی دارای شیب مثبت است و از اتصال دو یا چند نقطه قعر تشکیل میشود. قعر دوم باید بالاتر از اولی باشد تا خط، شیب مثبت داشته باشد. توجه داشته باشید که قبل از اینکه این خط را به عنوان یک خط روند معتبر در نظر بگیرید، باید حداقل سه نقطه را به هم وصل کنید.
خطوط روند صعودی به عنوان حمایت عمل میکنند و نشان میدهند که تقاضای کل (net-supply) حتی با رشد قیمت نیز در حال افزایش است. افزایش قیمت همراه با افزایش تقاضا باعث حرکت شدید صعودی میشود و عزم شدید خریداران را نشان میدهد. تا زمانی که قیمتها بالای خط روند باقی میمانند، روند صعودی ثابت و دست نخورده به حرکت خود ادامه میدهد. شکسته شدن روند صعودی نشان میدهد که تقاضای خالص (net-demand) ضعیف شده است و تغییر در روند ممکن است قریب الوقوع باشد.
خط روند نزولی
یک خط روند نزولی دارای شیب منفی است و از اتصال دو یا چند نقطه اوج تشکیل میشود. اوج دوم باید پایینتر از اولی باشد تا خط، شیب منفی داشته باشد. توجه داشته باشید که قبل از اینکه خط را به عنوان خط روند معتبر در نظربگیرید، حداقل سه نقطه را باید به هم متصل کنید.
خطوط روند نزولی به عنوان مقاومت عمل میکنند و نشان میدهند که عرضه کل حتی با کاهش قیمت در حال افزایش است. کاهش قیمت همراه با افزایش عرضه باعث کاهش شدید قیمت میشود و عزم قوی فروشندگان را نشان میدهد. تا زمانی که قیمتها زیر خط روند نزولی باقی میمانند، روند نزولی ثابت و دست نخورده است. شکست خط روند نزولی نشان میدهد که عرضه خالص در حال کاهش بوده و تغییر روند ممکن است اتفاق بیافتد.
تنظیمات مقیاس
هنگامی که قیمتها با استفاده از مقیاس نیمه لاگ (نیمه لگاریتمی) نمایش داده میشوند، به نظر میرسد نقاط بالا و پایین برای خطوط روند بهتر در یک راستا قرار میگیرند. این امر به ویژه زمانی که خطوط روند بلندمدت را ترسیم میکنید یا زمانی که تغییر زیادی در قیمت وجود دارد صادق است. اکثر وب سایت یا اپلیکیشنهای بررسی نمودار به کاربران اجازه میدهند مقیاس را به صورت حسابی و یا نیمه لاگ تنظیم کنند.
یک مقیاس حسابی مقادیر افزایشی (۵،۱۰،۱۵،۲۰،۲۵،۳۰) را به طور یکنواخت در حین اهمیت نمودارهای بلند مدت حرکت به سمت بالا در محور y نمایش میدهد. تغییر قیمت ۱۰ دلاری از ۱۰ دلار به ۲۰ دلار یا از ۱۰۰ دلار به ۱۱۰ دلار یکسان خواهد بود. یک مقیاس نیمه لاگ مقادیر افزایشی را بر حسب درصد نشان میدهد که آنها در محور y به سمت بالا حرکت میکنند. حرکت از ۱۰ دلار به ۲۰ دلار یک سود ۱۰۰ درصدی است و به نظر میرسد بسیار بزرگتر از حرکت از ۱۰۰ دلار به ۱۱۰ دلار باشد که تنها ۱۰ درصد سود دارد.
در مورد سهم Amazon.com (AMZN)، دو شکست کاذب بالای ترند لاین نزولی وجود دارد زیرا قیمت سهام طی سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ کاهش یافت. این سهام طی یک دوره دو ساله سه بار ۶۰ درصد از ارزش خود را از دست داد. مقیاس نیمه لگاریتمی درصد ضرر را به طور یکنواخت منعکس میکند و خط روند نزولی هرگز شکسته شدن را تجربه نکرد.
در مورد EMC، تغییر قیمت زیادی در یک دوره اهمیت نمودارهای بلند مدت زمانی طولانی وجود داشت. در حالی که هیچ شکست کاذبی در زیر خط صعودی در مقیاس حسابی وجود نداشت، نرخ صعود در مقیاس نیمه لگاریتمی نرمتر به نظر میرسد. قیمت EMC در کمتر از دو سال سه برابر شد. در مقیاس نیمه لاگ، خط روند تا آخر با نمودار مطابقت دارد. در مقیاس حسابی، تایید صحت و قدرت روند به سه خط مختلف برای همگام شدن با پیشرفت قیمت نیاز دارد.
اعتبار سنجی
برای رسم خط روند دو یا چند امتیاز لازم است. هر چه نقاط بیشتری برای ترسیم خط روند استفاده شود، اعتبار بیشتری به سطح حمایت یا مقاومت نشان داده شده توسط خط روند داده میشود. گاهی اوقات پیدا کردن بیش از ۲ نقطه برای ایجاد یک خط روند دشوار است. اگرچه خطوط روند یک جنبه مهم از تحلیل تکنیکال هستند، همیشه نمیتوان خطوط روند را در هر نمودار قیمت ترسیم کرد. گاهی اوقات قعرها یا اوجها با هم مطابقت ندارند و بهتر است این موضوع را با اجبار کاذب پیش نبرید. قاعده کلی در تحلیل تکنیکال این است که برای رسم خط روند دو نقطه لازم است و نقطه سوم اعتبار را تایید میکند.
نمودار سهام مایکروسافت (MSFT) یک خط روند صعودی را نشان میدهد که ۴ بار لمس شده است. پس از لمس سوم در نوامبر ۹۹، خط روند یک خط حمایت معتبر در نظر گرفته شد. اکنون که سهام برای بار چهارم از این سطح جهش کرده است، سلامت سطح حمایت بیش از پیش افزایش یافته است. تا زمانی که سهام بالای خط روند (که در اینجا حمایت است) باقی بماند، روند به صورت صعودی باقی خواهد ماند. شکسته شدن این خط نشان دهنده آن است که عرضه کل در حال افزایش است و تغییر در روند ممکن است اتفاق بیافتد.
فاصله بین نقاط
سطوح پایینی که برای تشکیل یک خط روند صعودی استفاده میشوند و اوج هایی که برای تشکیل یک خط روند نزولی استفاده میشوند نباید خیلی از هم دور باشند یا خیلی به هم نزدیک باشند. مناسب ترین فاصله از هم به بازه زمانی، درجه حرکت قیمت و ترجیحات شخصی بستگی دارد. اگر قعرها یا اوجها خیلی نزدیک به هم باشند، اعتبار سطح مورد بررسی ممکن است زیر سوال برود. اگر نقاط بسیار از هم دور باشند، ارتباط بین دو نقطه میتواند مشکوک باشد. یک خط روند ایده آل از قعرها (یا اوجهای) نسبتاً مساوی تشکیل شده است. خط در مثال بالا نشان دهنده نقاط با فاصله مناسب است.
در مثال اهمیت نمودارهای بلند مدت وال مارت (WMT)، به نظر میرسد که نقطه اوج دوم برای یک خط روند معتبر بسیار نزدیک به نقطه اوج اول باشد. با این حال، ترسیم یک خط که از نقطه ۲ شروع میشود و تا اوج واکنش فوریه ادامه مییابد، امکان پذیر است.
زاویه
با افزایش شیب خط ، اعتبار سطوح حمایت یا مقاومت کاهش مییابد. یک خط روند شیب دار ناشی از افزایش(یا کاهش) شدید قیمت در یک دوره زمانی کوتاه است. بعید است که زاویه خط ایجاد شده از چنین حرکات تند، سطح حمایت یا مقاومت معناداری را ارائه دهد. حتی اگر روند با سه نقطه به ظاهر معتبر تشکیل شود، تلاش برای شکست این خط یا استفاده از سطح حمایت و مقاومت تعیین شده اغلب دشوار خواهد بود.
ترند لاین یاهو (YHOO) چهار بار در یک دوره ۵ ماهه لمس شد. فاصله بین نقاط خوب به نظر میرسد اما شیب خط ناپایدار است و احتمال اینکه قیمت به زیر محدوده مشخص شده نزول نکند اهمیت نمودارهای بلند مدت زیاد است. با این حال، تلاش برای زمانبندی این افت یا انجام بازی پس از شکسته شدن خط کار دشواری است. مقدار دادههای نمایش داده شده و اندازه نمودار نیز میتواند بر زاویه یک خط تأثیر بگذارد. هنگام ارزیابی اعتبار و پایداری یک روند، به خاطر داشته باشید که نمودارهای کوتاه و گسترده نسبت به نمودارهای بلند و باریک کمتر احتمال دارد دارای خطوط روند شیب دار باشند.
خطوط روند داخلی
گاهی اوقات به نظر میرسد که امکان ترسیم یک خط روند وجود دارد اما نقاط کاملاً با آن خط مطابقت ندارند. اوج یا قعر ممکن است خارج از محدوده خط باشد، زاویه ممکن است خیلی تند باشد یا نقاط ممکن است خیلی به هم نزدیک باشند. اگر بتوان یک یا دو نقطه را نادیده گرفت، میتوان یک خط متناسب ایجاد کرد. با نوسانات موجود در بازار، قیمتها میتوانند بیش از حد واکنش نشان دهند و جهشهایی ایجاد کنند که اوجها و قعرها را مخدوش میکنند. یکی از روشهای مقابله با واکنشهای بیش از حد، ترسیم خطوط روند داخلی است که این جهشهای قیمت را تا حد معقولی نادیده میگیرند.
خط روند بلندمدت برای S&P ($SPX) از پایان سال ۱۹۹۴ افزایش یافته و از نقاط پایین در جولای ۹۶، سپتامبر ۹۸ و اکتبر ۹۸ عبور میکند. این قعرها با اوجگیریهای فروش شکل گرفتند و نشاندهنده حرکات شدید قیمتها بودند که از زیر خط روند بیرون زدهاند. با ترسیم خط روند از طریق قعرها، به نظر میرسد که این خط در یک زاویه معقول قرار دارد و پایینترین سطحها به خوبی با هم مطابقت دارند.
گاهی اوقات، یک خوشه قیمت با یک لبه وجود دارد. خوشه قیمت منطقهای است که در آن قیمتها در یک بازه زمانی محدود گروه بندی میشوند. از خوشه قیمت میتوان برای ترسیم خط روند استفاده کرد و میتوان از لبهها چشم پوشی کرد. نمودار کوکاکولا (KO) یک خط روند داخلی را نشان میدهد که با نادیده گرفتن نوسانات قیمت و در عوض استفاده از خوشههای قیمتی شکل میگیرد.
در اکتبر و نوامبر ۱۹۹۸، نمودار این سهم یک قله را تشکیل داد که اوج نوامبر بالاتر از اوج اکتبر (فلش قرمز) بود. اگر از پیک نوامبر برای ترسیم یک خط روند استفاده میشد، آنگاه شیب منفیتر بود و به نظر میرسید که در دسامبر ۹۸ (خط خاکستری) شکستگی رخ میداد. با این حال، این فقط یک خط دو نقطهای خواهد بود، زیرا اوجهای می تا ژوئن بسیار نزدیک به هم هستند (فلشهای سیاه). هنگامی که قله در دسامبر ۹۹ تشکیل شد (فلش سبز)، میتوان یک روند داخلی را بر اساس خوشههای قیمت در اطراف قلههای اکتبر / نوامبر ۹۸ و دسامبر ۹۹ (خط آبی) ترسیم کرد. این خط مبتنی بر سه لمس است و به طور دقیق مقاومت را در ژانویه ۲۰۰۰(پیکان آبی) پیشبینی میکند.
نتیجه گیری
خطوط روند میتوانند به معاملهگر بینشی عالی ارائه دهند اما اگر به درستی استفاده نشوند، میتوانند سیگنال های نادرست نیز تولید کنند. معاملهگر باید از موارد دیگر مانند سطوح حمایت و مقاومت یا تجزیه و تحلیل اوج قیمت و قعر برای تایید شکست این خط استفاده کند.
در حالی که این خطوط به یک جنبه بسیار محبوب در تحلیل تکنیکال تبدیل شدهاند، آنها تنها ابزاری برای ایجاد، تجزیه و تحلیل و تایید یک روند هستند. خط روند صعودی در نمودار VeriSign (VRSN) ۴ بار لمس شد و به نظر یک سطح حمایت معتبر بود. حتی با این که روند در ژانویه ۲۰۰۰ شکسته شد، پایین اهمیت نمودارهای بلند مدت ترین سطح واکنش قبلی حفظ شد و این مسئله به معنب تایید شکست خط نبود. علاوه بر این، سهام قبل از شکست ترند لاین خود بالاترین قیمت جدیدی را ثبت کرد.
شکست خط روند نباید نتیجه نهایی را صادر کند، بلکه باید صرفاً به عنوان یک هشدار باشد که تغییر در روند ممکن است قریب الوقوع باشد. با استفاده از شکست خط روند برای هشدارها، سرمایه گذاران و معامله گران میتوانند به سیگنالهای تایید کننده دیگر برای تغییر احتمالی روند توجه بیشتری داشته باشند.
تفاوت نمودار لگاریتمی با حسابی چیست ؟
تفاوت نمودار لگاریتمی با حسابی چیست ؟ به طور کلی نمودارهای تحلیل از دو محور (عمودی و افقی) تشکیل شده اند. که هر یک از آن ها نمایانگر یک مورد خاص هستند: محور عمودی Y و افقی X که از محور عمودی برای نمایش قیمت و افقی برای نمایش زمان استفاده می شود. محور y که در واقع نشان دهنده تغییرات در قیمت سهام می باشد، دارای دو مقیاس حسابی و لگاریتمی است. شخص تحلیل گر با توجه به نوع مقیاسی که قرار است انجام دهد از یکی از این تکنیک ها استفاده می کند. اغلب نرم افزارهای تحلیلی سبک تغییر قیاس را به راحتی انجام می دهند و سبک های مختلفی از نمودارها را به نمایش می گذارند.
اما مسئله ای که وجود دارد و اغلب تحلیل گران و معامله گران با آن رو به رو اند این است که نمودار حسابی بهتر است یا لگاریتمی؟ در همین راستا در این مطلب به طور کامل به بررسی تفاوت بین این دو مورد در تحلیل تکنیکال خواهیم پرداخت.
آشنایی در این رابطه به شخص تحلیلگر کمک می کند تا در تحلیل های خود اشتباهات فاحشی را نداشته باشد. با ما همراه باشید…
تفاوت نمودار مقیاس لگاریتمی با حسابی چیست؟
- از نمودار حسابی اغلب در محدوده های قیمتی پایین و نوسانات کوتاه مدت استفاده می شود. در صورتی که در تحلیل های بلند مدت به دلیل قیمت های بالاتر از نمودار لگاریتمی استفاده می شود.
- حرکات و تغییرات در چارت لگاریتمی واقعی تر است و از طریق آن معامله گران می توانند میزان دقیق سود و حد ضرر خود را به صورت درصدی محاسبه کنند. علی الخصوص در تغییرات قیمتی بیشتر از 100 درصد.
- استفاده از نمودار لگاریتمی در بورس کاربرد زیادی دارد، چرا که با استفاده از نرم افزارهای فیبوناچی قیمت، می توان نقاط حمایتی و اهداف قیمتی را بهتر به دست آورد. برای مثال: در نرم افزار متاتریدر ، فیبوناچی پروجکشن و همچنین اکسپشن، انجام محاسبات با دقت بیشتری انجام می شود و کم تر اشتباه رخ می دهد.
برای درک بهتر تفاوت این دو مورد به مثال ذیل توجه کنید:
برای مثال شخصی را در نظر بگیرید که سهام شرکت ملی صنایع مس را با قیمت 200 تومان خریده است و بعد از مدتی قیمت این سهام افزایش پیدا کرده و شخص روی قیمت 400 تومان اقدام به فروش کرده است.
اکنون برای بررسی تغییرات قیمت این معامله، 2 روش پیش روی ما قرار دارد:
1- حسابی: از لحاظ عددی اگر در نظر بگیریم قیمت سهام با 200 تومان افزایش رو به رو بوده است. (200=200-400)
2-درصدی: از لحاظ درصدی نیز قیمت با 200 درصد افزایش مواجه شده.
حال شخص دیگری همین سهام را زمانی خریداری کرده است که قیمت هر واحد400 تومان بوده و بعد از مدتی روی قیمت 600 تومان اقدام به فروش کرده است.
محاسبه تغییرات و میزان سود این معامله با مورد اول کاملا یکسان است.
نکته ای که در این رابطه وجود دارد این است که، هر دو معامله گر در واقع قیمت سهامشان به میزان 200 تومان افزایش داشته است، این موضوع در نمودار خطی کاملا یکسان است، اما در نمودار لگاریتمی شرایط از لحاظ کسب سود کاملا متفاوت است، چرا که شخص اول در واقع سود بیشتری به نسبت دومی داشته است.
در این رابطه به تصویر زیر توجه کنید:
همان گونه که مشاهده می کنید و در تصویر مشخص است، در نمودار مقیاس خطی یا همان حسابی ارتفاع سود این دو معامله و تغییرات قیمت آن به صورت یکسان است، چرا که اختلاف قیمت هر دو این سهام گذاری 200 تومان بوده و این یعنی ارتفاع باید برابر باشد. اما در نمودار لگاریتمی این خطوط یکسان نخواهند بود.
از کدام مقیاس استفاده شود: لگاریتمی یا حسابی؟
با توجه به توضیحاتی که داده شد، در می یابیم که خطوط نمودار و امواج به صورت دقیق و واقعی مشخص نیست، بنابراین اگر بخواهیم با استفاده از این نمودار شرایط بازار را با واقعیت تطابق دهیم، باید تغییرات و نوسانات قیمت به صورت درصدی نمایش و محاسبه داده شود. در این راستا توصیه می کنیم، هرگاه در نمودار خطی(حسابی) حرکت پر شتاب و سریع را مشاهده کردید که بیشتر از 100 درصد تغییر بود بلافاصله برای تحلیل از نمودار درصدی(لگاریتمی) استفاده کنید. توجه داشته باشید که در بازار و معاملات کوچک و کوتاه مدت درصد تغییرات معمولا از 100 درصد کم تر می باشد و این یعنی اختلاف قیمت ها زیاد نیست و استفاده از نمودار حسابی یا لگاریتمی تفاوت چندانی ندارد.
بررسی دیدگاه جان مورفی در این رابطه:
در حالت کلی نمودارهای قیمت دو نوع اطلاعات را در اختیار تحلیل گران قرار می دهند: قیمت و زمان. در نمودارها، زمان به صورت افقی به نمایش گذاشته می شود که در آن تاریخ ها از چپ به راست حرکت می نمایند. در مقابل مقیاس قیمت نیز به صورت عمودی نمایش داده می شود، از پایین به سمت بالا قیمت ها افزایش پیدا می کند. در نمودار دو روش برای نمایان شدن قیمت وجود دارد که در این بین رایج ترین روش استفاده از مقیاس خطی است.
نمودار خطی: در نمایش نمودار به صورت خطی هر افزایش قیمت به صورت یکسان رسم می گردد، برای مثال: خط نمایش صعود از 30 به 40 همانند صعود از 70 به 80 نمایش داده می شود، در هر دو این موارد 10 واحد صعود اتفاق افتاده است که این در مقیاس عمودی به صورت یکسان نمایش داده می شود.
نمودار لگاریتمی: در نمودار لگاریتمی در واقع قیمت و تغییرات آن به صورت درصدی اندازه گیری و نمایش داده می شود. برای اینکه موضوع را بهتر درک کنید، در یک توضیح مختصر می توان گفت حرکت قیمت از نمودار 20 به 30 بسیار بزرگتر از 60 به 70 نمایش داده خواهد شد، دلیل این امر میزان صعود است، به این صورت که از لحاظ درصدی، میزان صعود از نمودار 60 تا 70 نزدیک به 20 درصد رشد است در صورتی که در صعود از واحد 20 به 30 میزان صعود نزدیک به 100 درصد می باشد.
از نظر جان مورفی، تفاوت بین دو مقیاس برای کوتاه مدت زیاد اهمیت ندارد و بیشتر تحلیلگران در حال حاضر از مقیاس حسابی برای تحلیل های خود استفاده می کنند. اما قطعا تفاوت در نمودارهای بلند مدت اهمیت بیشتری خواهد داشت.
در یک نمودار لگاریتمی، صعود قیمت ها در مقایسه با حرکتهای ابتدایی تغییرات کوچکتر نمایش داده می شود و در نتیجه ی آن خطوط روند در نمودارهای لگاریتمی سریعتر شکسته می گردد. طبق این نظرات، هیچ پاسخ قطعی وجود ندارد که استفاده از کدام تکنیک می تواند به نسبت دیگری برتری داشته باشد. با این وجود به کارگیری از هر دو این نمودارها در تحلیل های بلند مدت بسیار ایده آل است و نرم افزارها تغییر مقیاس را از حسابی به لگاریتمی به ادگی انجام می دهند.
ابزارهای تحلیلی و مقیاس لگاریتمی
در نظر داشته باشید اگر از دیتای های خام شرکت های تامین کننده استفاده نمایید، این اطلاعات در ابتدا تنها قابلیت این را دارند که به صورت حسابی نمایش داده شوند و زمانی که وارد ابزارهای تحلیل تکنیکال شدند، در صورت اجرا نمودارها مقیاس به صورت حسابی نمایان خواهد شد و این نکته نیز وجود دارد که در همه نرم افزارها امکان تبدیل نمودار از حسابی به لگاریتمی فراهم نمی باشد. به عنوان نمونه: در نرم افزار متاتریدر 4 امکان قیاس بر اساس نمودار لگاریتمی وجود ندارد و نمودار لگاریتمی در متاتریدر 5 در دسترس و قابل استفاده است.
حالا که می دانید، تفاوت نمودار لگاریتمی با حسابی چیست ؛ توجه داشته باشید که در نمودار لگاریتمی فقط محور قیمت است که به صورت درصدی نمایش داده می شود و قیمت زمان به صورت خطی باقی خواهد ماند.
در این مقاله به طور کامل بررسی کردیم که تفاوت نمودار لگاریتمی با حسابی چیست ؟ و طبق مطالب دیدیم که بر خلاف نمودارهای حسابی در نمودار لگاریتمی درصد تغییرات قیمت قابل مشاهده و مقایسه است. در نمودارهای لگاریتمی هنگام ترسیم نقاط از درصد تغییرات استفاده می گردد و به همین دلیل است که در واحد های مختلف تغییرات به صورت برابر نشان داده نمی شود. اما در مقابل در مقیاس حسابی برای رسم خطوط نمودار از فاصله های مساوی بین اهمیت نمودارهای بلند مدت مقادیر استفاده می گردد.
در یک نمودار لگاریتمی درصد کاهش و افزایش قیمت وزن دهی می شود، این در حالی است که در نمودار حسابی مقدار حقیقی و مشخصی از سود آوری و روند قیمت نمایش داده نمی شود. بیشتر تحلیل گران و تریدر ها بر این باورند که اگر درصد تغییرات قیمت بیشتر از صد باشد، بهتر است تا ما از نمودار لگاریتمی استفاده کنیم، چرا که تحلیل ها در این نمودار به واقعیت بازار بورس نزدیکی بیشتری دارد.
دیدگاه شما